جواب معرکه
مقدمه: روزی که من مریض شدم دانستم که نعمت سلامتی یک گنج بزرگ است که قدرش را نمی دانستم و همیشه نادیده می گرفتم. هر بار که کسی از من می پرسید چه خبر فقط می گفتم: سلامتی و رد می شدم، درحالی که بهترین و بالاترین نعمت همین سلامتی است و بسبدنه: روزی که مریض شدم دانستم که چه روزها و فرصت های خوبی را از دست داده ام و چه روزهایی که می توانستم شاد ترین روزهای عمرم را رقم بزنم و فقط با غصه و درد گذراندم . دانستم که خداوند عظیم ترین نعمتش را به من سپرده و من به راحتی از کنارش می گذشتم.
روزی که در بستر افتادم و نای بلند شدن نداشتم، دانستم که روزهایی که می توانستم راه بروم و بدوم و زندگی خوبی داشته باشم، چه قدر تند و سریع از کنارم گذشتند و حال یک موجود بی توان و بیمار شده ام که باید مدت ها صبر کنم تا دوباره سلامتی خودم را به دست بیاورم .
روزهایی که در مدرسه با دوستانم خوب و خوش و خرم بازی می کردم و حالا در بستر بیماری هستم و تنها شده ام. رویای مدرسه دارم و اندوه درس که کی این روزهای سخت به پایان می رسد تا من دوباره در حوالی مدرسه شاد و خندان بازی کنم و خدا را شکر نمایم.دانستم که بعد از خدا فقط مادرم می تواند از من پرستاری کند و هر یک از دوستانم نتوانستند برایم کاری کنند. روزی که مریض شدم تازه فهمیدم که خانواده ام چه قدر نگرانم هستند و برایم زحمت می کشند. با خود آروز کردم که دوباره این نعمت از دست رفته را بیابم و قدرش را بدانم و شکر گزاری کنم. روزهای بیماری را خوب به خاطر نگاه می دارم و از خدا برای همه چیز تشکر خواهم کرد.
نتیجه گیری: خدایا شکرت که سلامتی این نعمت بزرگ و بی نهایت را به من ارزانی داشتی تا روزهای زندگیم دوباره شیرین شوند. از تو ممنونم و برای همیشه روزهایم را خوب و با انرژی سپری خواهم کرد.
انشا درمورد روزی که بیمار بودم 🌙🧠
معرکه پلیزززز🤍🤍🤍