Mahya

فارسی ششم.

سلام بچه‌هاهرکی این و برام حل کنید معرکه میدم لطفا هرچه سریع تر؟

جواب ها

جواب معرکه

Fatima

فارسی ششم

سوال1 الف: تضاد مناظره ب:روز حسابرسی ج:چون یک مرد جاهل از او تعریف چرده بود پ- 1-میگویند روزی افلاطون نشسته بود مردی پیش او امد و نشست و شروع به حرف زدن کرد در بین صحبتش گفت: ای دانشمند امروز فلان شخص را دیدم که درباره تو حرف میزد و برای تو دعا میکرد و میگفت:افلاطون مرد بزرگی است که هرگز کسی مثل او نبوده و نخواهد بود. خواستم تعریفی که او از تو میکرد را به تو بگویم افلاطون وقتی این حرف را شنید سرش را پایین انداخت و گریه کرد مرد جاهل گفت:ای حکیم من کاری کردم که ناراحت شدی!؟ افلاطون گفت :تو باعث ناراحتی من نشدی ولی برای من چیزی از این بد تر نیست که انسان نادانی از من تعریف کند 2-از ترس می‌لرزیدم و با خودم میگفتم نکند حاج اصغر قصاب مرا بکشد! تا اینکه حاج اصغر قصاب پیش من آمد و من را با خود برد چاقو و ساطورش را تیز کرد تا من را بکشد اما آن قدر تقلا کردم که توانستم از دست او فرار کنم و به بازار آمدم با توجه به اینکه خیلی گرسنه بودم آمدم تا مقداری از سبزی های سبزی فروش را بخورم امه آن اجازه ی این کار را به من نداد مرا دنبال کرد تا شب خسته و گرسنه در شهر تاب خوردم هوا هم خیلی سرد بود ولی در همین حال دیدم که خانم خیاط دارد به سمت من می آید او مرا بلند کرد و به خانه اش برد، به من آب و غذا داد و کمکم کرد تا این نامه را برای شما بفرستم و حالا دارم پیش شما می آیم

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام