فارسی ششم -

درس 16 فارسی ششم

🦋🌷

فارسی ششم. درس 16 فارسی ششم

سلام لطفا یه شعر زیبا و قشنگ و آسان از سهراب سپهری بنویسید به بهترین قشنگترین معرکه میدم و فالو میکنم لطفا خوب باشه معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید یا در آبادی کوزه ای پر می گردد آب را گل نکنیم شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی معرکه یادت نره

جواب معرکه

ریحانه

فارسی ششم

سلام میشـــــــه مــــــعـــــــرکــــــــــــ بدی

جواب معرکه

 روزانه جستجو جملات شعر گردشگری سلامت زیبایی کسب و کار بیوگرافی سینما کتاب روزانه » متن و جملات شعر عاشقانه سهراب سپهری + مجموعه شعر کوتاه و زیبا برای پروفایل و کپشن در این قسمت مجموعه شعر سهراب سپهری را آماده کرده ایم که می توانید این اشعار زیبا که با موضوعات مختلف در مورد زندگی، عشق، زندگی و امید است را برای بخش پروفایل و کپشن شبکه های اجتماعی و اینستاگرام انتخاب کنید. شعر عاشقانه و زیبای کوتاه سهراب سپهری برای پروفایل من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست *** هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت  تبلیغ نوبیتکس | بزرگترین صرافی رمز ارز در ایران ( ثبت نام کن!) ثبت نام  *** شعر زیبا در مورد دوست و خدا خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به گل پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی: کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور و از او می پرسی خانه دوست کجاست بفرما عزیزم😍 لطفا به من معرکه بده چون به اون سوالی که برای نمونه سوال هم گذاشته بودی من جواب دادم ❤😘

جواب معرکه

Jinx🫐

فارسی ششم

پیغام ماهی‌ها رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب آب در حوض نبود . ماهیان می‌گفتند: 'هیچ تقصیر درختان نیست.' ظهر دم کرده‌ی تابستان بود ، پسر روشن آب، لب پاشویه نشست و عقاب خورشید، آمد او را به هوا برد که برد. به درک راه نبردیم به اکسیژن آب. برق از پولک ما رفت که رفت. ولی آن نور درشت عکس آن میخک قرمز در آب که اگر باد می‌آمد دل او، پشت چین های تغافل می‌زد، چشم ما بود. روزنی بود به اقرار بهشت. تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن و بگو ماهی‌ها، حوضشان بی آب است. باد می‌رفت به سر وقت چنار. من به سر وقت خدا می‌رفتم.

BATMAN JON

فارسی ششم

معرکه زیبا تر از آیت آیا هست ممنون میشم بدی

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت