ترجمه درس 2 عربی نهم – صفحه 16 و 17
اَلدَّرْسُ الثّاني
درس دوم
الْعُبورُ الْآمِنُ
عبور امن
رَجَعَ سَجّادٌ مِنَ الْمَدرَسَةِ حَزيناً
سجّاد با ناراحتی از مدرسه برگشت
عِنْدَما جَلَسَ عَلَی الْمائِدَةِ مَعَ أُسَرتِهِ ،
وقتی که همراه خانواده اش بر سر سفرۀ غذا نشست
بَدَأَ بِالْبُکاءِ فَجْأَةً وَ ذَهَبَ إلِیَ غُرفَتِهِ ؛
ناگهان شروع به گريه کرد و به اتاقش رفت
ذَهَبَ أبَوهُ إِلَیهِ وَ تَکَلَّمَ مَعَهُ وَ سَأَلَهُ :
پدرش نزد او رفت و با او صحبت کرد و از او پرسيد :
« لِماذا ما أَکَلْتَ الطَّعامَ ؟ »
« چرا غذا نخوردی ؟! »
أَجابَ : هَلْ تَعْرِفُ صَديقي حُسَيناً ؟
پاسخ داد : « آيا دوستم حسين را می شناسی ؟ »
قالَ : نَعَم ؛ أَعْرِفُهُ ؛ هُوَ وَلَدٌ ذَکيٌّ وَ هادِئٌ .
گفت : بله ؛ او را می شناسم ؛ او پسری باهوش و آرام است
ماذا حَدَثَ لَهُ ؟
چه اتّفاقی برايش افتاده است ؟
أَجابَ سَجّادٌ : هُوَ رَقَدَ فِي الْمُسْتَشفَی ؛ تَصادَمَ بِالسَّيّارَةِ ؛
سجّاد جواب داد : او در بيمارستان بستری شده است ؛ با ماشين تصادف کرده است ؛
حَدَثَ التَّصادُمُ أَمامي ؛
تص