سحر شریفات

فارسی نهم. درس5 فارسی نهم

کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم می‌رسد لطفا انشا بگید

جواب ها

جواب معرکه

در روزگاران قدیم دو همسایه به نام محمد و علی بود آنان دوستان خوبی بودند و خیلی همدیگر رو دوست داشتند یک روز محمد مزرعه کوچکی را دید که مال علی بود از علی پرسید در این مزرعه چیزی می‌کاری گفت نه گفت لازم داری گفت نه چند روز گذشته رفت گندم بکارد علی این صحنه را دید و خشمگین شد گفت چرا در مزرعه من گندم می کاری گفت گندم میکارم و هم برای شما و هم برای خود تا مصرف کنید گفت نه از مزرعه من خارج شو محمد ناراحت شد و رفت چند ماه گذشته پاییز آمد میخواست میوه ای بلد نبود پس رفت پیش محمد گفت به من کمک میکنی گفت نه علی گفت چرا گفت وقتی که من میخواستم گندمی بکارند هم من مصرف کنم و هم شما نگذاشتی گندم بکارد و با خشم مرا از مزرعه خارج کردی پس برای چه بهت کمک کنم آنگاه محمد سخنی گفت کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می‌رسد سلام این انشا رو خودم نوشتم از گوگل نیست ذهنی نوشتم خودم نوشتم معلممم خوشش آمد امیدوارم معلمان خوشش بیاد تاج یاد نره و دعا کنی منم تا درس هایش رو خوب بگیرم موفق باشی
sogl framrzi

فارسی نهم

دوتا تاجر بودن که یکیشون به اسم شنبه یکیشونم به اسم جمعه بوده شنبه همه دارایی خودشو جمع میکنه بار کشتی میکنه که سوده زیادی دست بیاد اما طوفان میزنه کل داریش به باد میره میره پیش جمعه از اون کمک میگیره که بهش پول قرض بده اما جمعه در جواب اون میگه تو اگه تاجر بودی تمام دارای خودت رو به باد نمیدای شنبه میره بلاخره با هر زحمتی بوده دوبار به تاجری خودشو میرسونه چند ما میگذره جمعه میاد پیش شنبه ناراحت میگه اون روز که من تورو انداختم بیرون دزد به انبارم زد و کل داریم رو برد شنبه به جمعه میگه همینطور که شنبه به جمعه نمیرسه کوه به کوه نمیرسه ولی ادم به ادم میرسه

سوالات مشابه درس5 فارسی نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام