فارسی نهم -

درس 9 فارسی نهم

Zahra :)

فارسی نهم. درس 9 فارسی نهم

یکی از اشعار فردوسی یا پروین یا عطار یا حافظ یا مولوی یا نظامی یا خیام با معنی میخام تاج میدم🥲

جواب ها

جواب معرکه

فاطمه حیدری

فارسی نهم

   خانه » ادبیات » معنی شعر مست و هشیار (پروین اعتصامی) وب‌گردی  پیشنهاد توسط    ارزش بازار مسکن در 1403 چگونه خواهد بود؟ طلا بخریم یا خانه ؟  قبولی تضمینی کنکور با دوره تست و نکته کلاسینو!   معنی شعر مست و هشیار (پروین اعتصامی) ادبیات ارسال دیدگاه معنی و مفهوم شعر مست و هشیار فارسی پایه دوازدهم از پروین اعتصامی  در این پست، معنی و مفهوم شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی را از کتاب فارسی دوازدهم برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید. معنی شعر مست و هشیار ۱- محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت – مست گفت: «ای دوست، این پیراهن است افسار نیست» معنی: مامور حاکم، شخص مستی را سر راهش دید و یقه او را گرفت و بازخواستش کرد – مست گفت: این که تو (با عصبانیت) گرفته ای، لباس است نه افسار حیوان. (یعنی با یک انسان حتی اگر مست هم باشد مثل حیوان رفتار نکن و احترام او را حفظ کن.)   ۲- گفت: «مستی، زان سبب افتادن و خیزان می‌روی» – گفت: «جُرم راه رفتن نیست، ره، هموار نیست» معنی: مامور گفت: تو مست هستی به خاطر همین است که موقع راه رفتن زمین میخوری و تلو تلو خوران راه میروی – مست گفت: تقصیر از راه رفتن من نیست! راه صاف نیست. (یعنی اوضاع جامعه خراب است.)   ۳- گفت: «می‌باید تو را تا خانهٔ قاضی بَرَم» – گفت: «رو، صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست» معنی: مامور گفت: باید تو را به خانه قاضی ببرم تا درباره تو قضاوت کند. – مست گفت: برو و صبح بیا مرا ببر. الان قاضی خوابیده است. (یعنی مسئولان جامعه آنقدر احساس مسئولیت و وجدان کاری ندارند که در هر لحظه به امور مردم رسیدگی کنند/ اشاره به وضع نابسامان حکومت)   ۴- گفت: «نزدیک است والی را سرای، آن‌جا شویم» – گفت: «والی از کجا در خانهٔ خَمّار نیست؟» معنی: مامور گفت: خانه حاکم نزدیک است. بیا آنجا برویم. – مست گفت: از کجا معلوم که خود حاکم الان در میخانه نباشد؟! (اشاره به ناکارآمدی حاکم )   ۵- گفت: «تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب» – گفت: «مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست» معنی: مامور گفت: تا زمانی که نگهبان را خبر کنیم، تو برو و شب را در مسجد بخواب – مست گفت: مسجد جای آدم های گناهکار و مست نیست. (مسجد خانه خداست و باید پاکیزه در آن وارد شد) (بی توجهی به اماکن مقدس در آن شرایط جامعه)   ۶- گفت: «دیناری بده پنهان و خود را وارهان» – گفت: «کار شرع، کارِ دِرهم و دینار نیست» معنی: مامور گفت: مقداری پول (برای رشوه) به من بده و خودت را راحت کن (و دیگر با تو کاری نخواهم داشت) – مست گفت: رشوه دادن و رشوه گرفتن در دین حرام است.   ۷- گفت: «از بهر غَرامت، جامه‌ات بیرون کُنم» – گفت: «پوسیده است، جز نقشی ز پود و تار نیست» معنی: مامور گفت: برای تاوان گناهت، لباست را از تنت در می آورم – مست گفت: لباسم به شدت پوسیده ( به درد تو نمی خورد!)   ۸- گفت: «آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه» – گفت: «در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست!» معنی: مستی و خبر نداری که کلاهت افتاده – مست گفت: بجای کلاه در سر باید عقل داشت! وگرنه بدون کلاه ماندن عیب نیست. ( اینکه آدم عقلش را به کار نگیرد عیب است.) (در قدیم، بدون کلاه به بیرون رفتن را کار نادرستی می دانستند.)   ۹- گفت: «می بسیار خوردی، زان چنین بی‌خود شدی» – گفت: «ای بیهوده گو، حرفِ کم و بسیار نیست!» معنی: مامور گفت: شراب زیاد خوردی به خاطر همین زیادی مست شدی و هذیان می گویی – مست گفت: ای بیهوده گو! صحبت از کم و زیاد خوردن شراب نیست. چه یک ذره چه زیادش

جواب معرکه

..... ‌....

فارسی نهم

«به دانش گرای و بدو شو بلند***چو خواهی که از بد نیابی گزند» گر می خواهی از شر و بدی آسیب و صدمه ای نبینی باید به سمت آگاهی و دانش بروی و با علم داشتن خود را بالا بکشی (به مقام بالاتر برسی)

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت