جواب معرکه
انشا درباره روز بارانی
آسمان تیره و خاکستری می شود و باران نم نم و کم کم شروع بـه بارش می کند . باران همان گونه می بارد و ناگهان صداهای مهیبی بـه گوش میرسند ؛ صدای رعد و برق ها اسـت و باران همان گونه تندتر و تندتر می شود .
مردم در خیابان بـه دنبال پناهگاهی میگردند . چتر هاي مردم و تراس هاي خیابان مانند یک پناهگاهی هستند کـه آغوش خودرا برمردم بازکرده اند تا مردم زیر اي رحمت الهی خیس نشوند .
با گذر زمان خیابانها خلوت شده و تعداد کمی از مردم در خیابان هستند ؛ باران سرد شده و بـه صورت تگرگ با شکل و شمایلی خاص مدتی کوتاه مانند سنگ هاي یخی و بسیار زیبا بـه زمین فرو می ریزند .
باران باغبانی می شود کـه بـه گل ها و گیاهان ودرختان و سبزه ها آب می دهد ؛ کشاورزی می شود کـه بـه گیاهان کمک می کند ؛ رفتگری خواهد شد کـه خیابانها را تمیز می کند و سقایی می شود کـه بـه تشنگان آب میرساند .
باران آهسته و آهسته تر می شود و کم کم رنگین کمان نمایان می شود ؛ رفته رفته پرنگ تر و پررنگ تر می شود و خیابانها بازهم روبه شلوغی می گذارند . تا چندین ساعت دیگر رد پای باران با گرما و نور آفتاب پاک می شود .
صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود . هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم رابا شهر خواب آلود همراه سازم . از جایم بلند شدم .
آرام آرام بـه سمت حیاط حرکت کردم . صدای چک چک باران نزدیک و نزدیکتر می شد . فضا مملو از بوی باران شده بود