یسنادلیری

فارسی ششم.

نوشته زیر را ادامه دهید پیر مرد شب یلدا تنها نشسته بود و به گذشته فکر می کرد که دور و برش شلوغ بود ولی حالا تنها مانده بود ولی ناگهان ....

جواب ها

جواب معرکه

𝐓𝐀𝐍𝐀𝐙

فارسی ششم

فردی با چهره بسیار زیبا درمقابلش ایستاد: ببخشید اقا! ان فرد خیلی زیبا صحبت میکرد! تمام کوچه هارا جارو زده بودم و شیفت شب بوده ام کل خیابان های شهر تک به تک جارو و پاکیزه کرده بودم. آن مرد نزدیکتر آمد،گفت:پدر شما چرا در چنین شبی در کنار فرزندان خوو نیستید؟! به این اندیشیدم اما من که جیبم خالی بود و جلوی خانواده ام شرمنده بودم. با تردید گفتم:دراین اوضاع زحمت کشیدن من برای‌خانواده ام است تا سرزنش نشوند و بتوانم سرم را در مقابل فرزندانم بالا نگه دارم.! با خوشحالی و لبخند مرد جوان گفت:پدرجان شما بسیار زحمت میکشید،خسته میشوید؛جارو را به من بدهید و شما به خانه برو و از طرف من این خوراکی هارا ب فرزندانت هدیه کن. چقدر ان پسرجوان مهربان بود. هیچوقت ان شب یادم نمیرود که باعث شد چنین جوان هایی را بسیار دوست بدارم. از طرف پیرمرد پیر افتخار معرکه؟!!!❌
پیرمرد شب یلدا تنها نشسته بود و به گذشته فکر می‌کرد که دور و برش شلوغ بود ولی حالا تنها مانده بود ولی ناگهان صدای زنگ در شنیده شد. او به طرف در رفت و با کمال تعجب دید که اعضای خانواده‌اش و دوستان قدیمی‌اش برای سورپریز کردنش آمده‌اند. شب یلدا دوباره خانه‌اش را با حضور گرم و محبت‌آمیز آنها روشن کرد و پیرمرد با خوشحالی آنها را به داخل دعوت کرد تا شب یلدا را همانند گذشته با هم جشن بگیرند.🎀

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام