Today is Billy's birthday and his mother, brother and daughter went to the store to buy gifts, they bought chocolates and cars but didn't buy balloons because he was afraid. 2 hours later they gave toys and gifts at home and went to sleep. Suddenly, the sister heard a voice and informed her family. امروز تولد بیلی است و مادر و برادر و دختر برای خرید کادو به مغازه رفتند آنها شکلات و ماشین خریدند ولی بادکنک نخریدند زیرا او میترسد ۲ساعت بعد در خانه اسباب بازی ها و کادوها را کادو کردند و رفتند بخوابند ناگهان خواهر صدایی میشنود و خانواده اش را مطلع میسازد،انها به پذیرایی میروند و میبینند بیلی کادو ها را باز کرده و خوشحال است
این مال خودمه کلاس میرفتم