تصویراول:امروز من به مدرسه میروم چون مدرسهها باز شده و پاییز از راه رسیده بر گ درختان از شاخه و درختها میریزد کیفم را برداشتم و از مادر و پدرم خداحافظی کردم آمدم بیرون از خانه خیابون خیلی شلوغ بود همینطور که به راهم ادامه میدادم یکی من را صدا زد دوستم بود خوشحال شدم و با هم به مدرسه رفتیم من خیلی خوشحالم که دوست به این خوبی دارم و از خدا مهربان ممنونم
تصویر دوم:امروز اول تابستان است و من و دوستانم قرار گذاشتیم تا فردا به باغی برویم فردا که رسید من به دنبال رویا و رویا به دنبال آنه خیابانها خیلی شلوغ بود بچههایی که داخل استخربازیمیکردندخوراکی خوردیم خرید کردیم و به خانه رفتیم آن روز خیلی خوش گذشت و بهترین روز من بود