جواب معرکه
موضوع: مهمانی خانوادگی
یکی از شیرینترین لحظات زندگی من، زمانی است که در کنار خانوادهام و بستگان دور و نزدیک، در یک مهمانی خانوادگی دور هم جمع میشویم. این مهمانیها نهتنها فرصتی برای دیدار دوباره با عزیزان است، بلکه لحظاتی ناب از شادی، خنده و صمیمیت را برایمان رقم میزند.
آخرین باری که در یک مهمانی خانوادگی شرکت کردم، عید نوروز بود. خانهی مادربزرگم مثل همیشه پر از عطر غذاهای خوشمزه و صدای خندهی بچهها بود. همه با لباسهای نو و چهرههایی خندان آمده بودند. مادربزرگ با مهربانی همیشگیاش از همه پذیرایی میکرد و پدربزرگ با تعریف کردن خاطرات قدیمی، همه را به خنده میانداخت.
بچهها در حیاط بازی میکردند و بزرگترها دور سفرهی هفتسین نشسته بودند و از خاطرات گذشته میگفتند. آن روز، گرمای محبت و صمیمیت در فضای خانه موج میزد. من در دل آرزو کردم که این لحظات همیشه تکرار شوند.
مهمانی خانوادگی برای من فقط یک دورهمی ساده نیست؛ بلکه فرصتی است برای تازه شدن دلها، برای بخشیدن و دوست داشتن، برای یادآوری اینکه خانواده، پناهگاه امن ما در طوفانهای زندگی است.
نتیجهگیری:
در دنیایی که آدمها هر روز بیشتر از هم فاصله میگیرند، مهمانیهای خانوادگی همچون پلی هستند که دلها را به هم نزدیک میکنند. این لحظات ارزشمند را باید قدر دانست و برای حفظ آنها کوشید، چرا که خانواده، ریشهی آرامش و خوشبختی ماست
سوال ها
1. نویسنده در انشا، مهمانی خانوادگی را با چه عبارتی توصیف کرده است و چرا؟
2. چه زمانی آخرین مهمانی خانوادگی در انشا اتفاق افتاده است و چه ویژگیهایی داشته؟
3. نقش مادربزرگ و پدربزرگ در این مهمانی چگونه توصیف شده است؟
4. چه حسی در فضای خانه در روز مهمانی جریان داشت و نویسنده چگونه آن را بیان کرده است؟
5. نویسنده در نتیجهگیری، مهمانی خانوادگی را به چه چیزی تشبیه کرده است؟ این تشبیه چه مفهومی دارد؟
6. چه عناصر احساسی در این انشا به کار رفتهاند که باعث تأثیرگذاری بیشتر متن شدهاند؟
7. اگر تو جای نویسنده بودی، چه بخش دیگری را به این انشا اضافه میکردی تا کاملتر شود