ریاضی هفتم -

فصل 3 ریاضی هفتم

امیر محمد خالقی

ریاضی هفتم. فصل 3 ریاضی هفتم

میشه یه نمونه سوال از فصل ۲ و ۳ به جزمعادله بفرستید تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

mostafa

ریاضی هفتم

خب اوکیه بریم .. در یک روز پاییزی نسیم سردی میورزید .. صدای خوردن برگ ها بر زمین احساسی ماورایی داشت.. خانه ما در روستا بود .. یادم است ان روز به خانه مادربزرگم رفتیم .. وارد خانه مادر بزرگ شدیم .. بوی عجیبی می امد بوی قرمه سبزی مادر بزرگ خیلی معرکه بود.. و همه ما عاشق قرمه سبزی های مادربزرگ بودیم.. در خانه انها پدربزرگ رو دیدم که لباس مجلسی و زیبایی پوشیده بود و من هم با او احوال پرسی کردم .. وارد اتاق شدیم .. دختر عمه و پسر عمم رو دیدیم و با انها بازی کردیم .. بعد از بازی کردن با پسر عمه حالا وقتش رسیده بود بریم سفره غدا را پهن کنیم .. مادر بزرگ برای مان قرمه سبزی پخته بود که هیچکس به این خوشمزگی همچین قرمه سبزی را نمیتوانست پخته کند .. تمام یک ربع وقت گذاشتم تاج بده😊

جواب معرکه

نرگس آجرلو

ریاضی هفتم

خب روز بارانی است. بوی کاه گل همه جا را پرکرده است و با عطر برگ کهنه بید و گل های پایه کوه در هم امیخته است. کوچه های باریک پراست از احساس پاییز. خانه ها با سقف های کوتاه و حداکثر در دو طبقه در کنار هم قرار گرفته اند. پنجره های کوچک و بزرگ با درهای چوبی، همانند چشمان و دهان خانه ها جلب نظر می کنند. خانه ها ساده اند و ساده تر از خانه ها درب خانه ها است. دری که با نرده درست شده است و حکایت امنیت و صمیمیت آبادی را می رساند.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت