عنوان: اگر مدرسه نبود!
سلام! من یک دانشآموز هستم و میخواهم دربارهی این موضوع صحبت کنم که اگر مدرسه نبود، زندگیام چه شکلی میشد. راستش را بخواهید، فکر میکنم دنیا خیلی بهتر و راحتتر میشد!
اول از همه، صبحها دیگر نیازی به بیدار شدن زودهنگام نیست. میتوانستم تا دیروقت بخوابم و خوابهای شیرین ببینم. هیچ زنگی برای رفتن به مدرسه وجود نداشت و میتوانستم با خیال راحت در رختخوابم غلت بزنم. شاید حتی میتوانستم صبحانه را در تخت بخورم و هیچکس هم نمیگفت: 'بیدار شو، دیرت شده!'
بدون مدرسه، دیگر خبری از امتحانات و نمرات بد نیست. میتوانستم هر روز را به دلخواه خودم بگذرانم و هیچکس هم نمیتوانست به من بگوید که باید درس بخوانم. میتوانستم تمام روز را به تماشای کارتونها و بازیهای ویدیویی بگذرانم. حتی میتوانستم به جای نوشتن انشا، داستانهای تخیلی خودم را بنویسم و قهرمان داستانهایم باشم!
و حالا بیایید به معلمها فکر کنیم. اگر مدرسه نبود، معلمها چه کار میکردند؟ شاید در کافهها نشسته و دربارهی دانشآموزان تنبل صحبت میکردند! 'وای، چقدر خوب است که دیگر خبری از این بچهها نیست!' و من هم با خودم میگفتم: 'بله، حالا میتوانم به راحتی زندگی کنم!'
اما از طرفی، بدون مدرسه، هیچکس نمیتوانست دوستان جدید پیدا کند. من هم نمیتوانستم با دوستانم در زنگ تفریح بازی کنم و از آن همه خنده و شادی لذت ببرم. شاید زندگیام کمی کسلکننده میشد، اما حداقل دیگر نگران نمرات و امتحانات نبودم!
در نهایت، اگر مدرسه نبود، زندگیام به یک زندگی راحت و بیدغدغه تبدیل میشد. اما شاید هم کمی احساس تنهایی میکردم. پس شاید بهتر باشد که مدرسه باشد، اما فقط به شرطی که معلمها کمی مهربانتر باشند و امتحانات را حذف کنند!