ماضی استمراری:
قبلا هر روز به باشگاه ورزشی می رفتم.
امروزصبح موقعی که داشتم از خانه بیرون می رفتم تلفن زنگ زد.
خانه ای که وقتی بچه بودم در آن زندگی می کردیم، یک باغچه کوچک داشت.
می خواستم این کفش ها را ببینم.
به من گفت که روز بعد با مدیر قرار ملاقات داشت.
میرفتم، میآمدم و تو هرگز آنجا نبودی.
در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
اگر خود را نمیکشتم بسی آزار میدیدم.
گهگداری نقاشی میکشید اما حرفهاش چیز دیگری بود.
ماضی ساده:
پدرم سالها پیش از فوت مادر درگذشت.
اگر این طرفها دیده شدم؛ هر چه خواستی بگو.
مبادا که شد جان ما ناسپاس
به نزدیک یزدان نیکی شناس»
برِ پنبه آتش نشاید فروخت
که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت.
رازی الکل را کشف کرد.
دیروز صبح در پارک دویدم.
هر روز سردرد داشتم.
چند دقیقه پیشتر او را در راهروی ساختمان دیدم.
