جواب معرکه
علیک...
به دلیل نداشتن خط داناا تایپ میکنم:)
برگشت سجاد از مدرسه با ناراحتی زمانی که نشست کناره سفره با خانواده اش ناگهان شروع کرد به گریه. و رفت به سوی اتاقش
رفت پدرش به سوی او صحبت کرد با او و از او پرسید: برای چه غذا را نخوردی؟
جواب داد: آیا میشناسی دوستم حسین را؟
گفت:بله، میشناسم او پسری باهوش و آرام است چه اتفاقی افتاده برایش؟
جواب داد سجاد : او بستری شد در بیمارستان برخورد کرد با او ماشینی اتفاق افتاد حادثه روبه روی من زمانی که دیدم او را در پیاده رو مقابل صدایش زدم.
پس تصمیم به عبور بدون نگاه کردن به ماشین ها و از جایی غیر از گذرگاه پیاده گرفت.
پس نزدیک شد به او ماشینی و با او برخورد کرد.
بود سرعت ماشین زیاد.
گفت به او پدرش: حالش الان چطور است؟
گفت سجاد : او زخمی است.
در روز بعد، درخواست کرد معلم از دانش آموزان نوشتن قوانین عبور و مرور و نقاشی علامت های راهنمایی رانندگی را در یک روزنامه دیواری و رعایت کارهای درست در خیابان ها و راه ها.
سپس برد مدیر دانش آموزان مدرسه را به پارک آموزش ترافیک.
دو روز بعد، آمد یک پلیس به مدرسه از اداره راهنمایی رانندگی برای توضیح علامت های راهنمایی رانندگی و درخواست کرد از آن ها عبور از گذرگاه پیاده رو.
نوشتند دانش آموزان یک روزنامه دیواری و نقاشی کردند در آن علامت های راهنمایی و رانندگی و معنی آن را توضیح دادند.
به صورت کلمه کلمه معنی کردم تاج لوطفا🙊🤍