تعریف فک اضافه: گاه اسمی را از صورت اضافه خارج می کنند و اضافه را مقطوع می سازند، این عمل را فک اضافه می نامند.
با توجّه به نظر دکتر محمّد معین در صفحات 202 و 203 کتاب «اضافه»، «برای فک اضافه به سیزده روش عمل می کنند» که در کتاب های دبیرستان و پیش دانشگاهی به دو نوع آن اشاره شده که در ذیل به شرح و بسط آن دو، با شواهد مثال از متون نظم و نثر کهن پرداخته می شود :
1- گاهی حرف «را» به جای کسره ی مضاف بعد از مضافٌ الیه آن قرار می گیرد و در این صورت اغلب مضافٌ الیه مقدّم بر مضاف است ؛ مانند بیت زیر از «حافظ» :
* «یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود / دیده را روشنی از نور رُخَت حاصل بود»
یعنی: روشنیِ دیده از نور رخت حاصل بود.
نکته : سهراب سپهری نیز از این نقش نما (فک اضافه) استفاده کرده است :
«و اگر جا پایی دیدیم، مسافر کهن را از پیبرویم.» (سهراب سپهری)
یعنی : از پیِ مسافر کهن برویم.»
2- گاهی نیز مضاف پیش از مضافٌ الیه می آید ؛ مانند ابیات زیر :
* «تا سلسله ی ایوان بگسست مداین را / در سلسله شد دجله چون سلسله شد پیچان» (خاقانی)
یعنی: تا سلسله ی ایوانِ مداین بگسست. در این مثال