انشا راجبه چهره یکی از اقوام رو در یکی از جلسات مهمانیتون توصیف کنید (یا انتقادی یا طنز یا جدی) از اینترنت نباشه لطفا هرکی میدونه لطفا سریع بگه🙏💐

به نام خدا ۶یا ۷ سالم بود عموم یه مهمونی بزرگ به خاطر پسر لوسش که از خارج اومده بود گرفته بود . تو مهمونی یه اقایی نشسته بود که قیافش برام خیلی خنده‌دار بود. دماغ نبود خرطوم فیل بود اوف اوف نگم برات از لبو لچش دندونایی زرد انقار زرد چوبه زده بودی لباش لب شتری قدم که نگم برات کوتاه کوتاه بود برخلاف چهره ترسناکش قد خیلی کوناهی داشت شبیه سمندون بود چشمانی قهموه ای اما یه کاسه خون ابروهایی کمون اصلا زیبایی که در این مرد دیدم در کس دیگه ای ندیدم . یه شکم داشت از خودش جلو تر وارد مجلس میشد اقا یه دست و پاهایی داشت اگه بخواستی سایز پاهاش رو بفمی ۵۲ ،۵۳ میشد . خلاصه بگم که تا اخر مهمونی کلا چشمم به این سمندون بود .