جواب معرکه
درخت خشک در صحرا
در دل سوزان صحرا، بر فراز تپه ای خاکی، درختی خشک و بی برگ ایستاده است. پوست خاکستری و ترک خورده اش گواه سال ها مبارزه با سوزش آفتاب و کمبود آب است. شاخه های بی جان و خمیده اش به آسمان خاکستری چنگ می اندازند، گویی در آخرین تلاش برای زنده ماندن.
زمین اطراف درخت، پوشیده از شن های داغ و سنگ های بی روح است. هیچ نشانی از سبزینگی و حیات در این منظره خشک و بی روح دیده نمی شود. تنها صدای وزش باد گرم و خفه کننده ای است که بر فراز این صحنه سوزان می پیچد.
در این میان، درخت خشک و بی جان، نماد مقاومت و استقامت در برابر سختی هاست. گویی با هر نفس کشیدن، بر مرگ پیروز می شود و به زندگی چنگ می اندازد. شاید روزی باران رحمت بر آن ببارد و دوباره شاخه هایش به سبزی آراسته شود.
اما در این صحرای بی پایان، درخت خشک تنها و بی یار مانده است. تنها شاهد این صحنه، آسمان بی رحم و بی تفاوت است. شعری از این منظره در ذهن نقش می بندد:
در صحرای بی کران
درختی خشک و بی جان
تنها مانده در میان
شن های داغ و سوزان
ای درخت، تو نماد مقاومتی
که با سختی ها می جنگی
تا روزی باران رحمت
بر تو ببارد و تو سبز شوی
درخت سرسبز در جنگل
در دل جنگلی انبوه و سرسبز، درختی عظیم و با شکوه برافراشته است. تنه پوشیده از پوستی صاف و خاکستری، شاخه های پر برگ و سبز به آسمان کبود کشیده شده اند.
زیر سایه این درخت، گیاهان کوچک و گل های رنگارنگ رشد کرده اند. پرندگان شاداب و زیبا بر روی شاخه ها آواز سر می دهند و حیوانات کوچک در زیر تنه اش پناه گرفته اند. آب زلال و خنکی از ریشه های درخت جاری است و هوای مطبوع و معطر جنگل را پر کرده است.
این درخت، نماد حیات و زندگی در این جنگل انبوه است. با هر نفس کشیدن، انرژی و شادابی به اطراف خود می بخشد. گویی با هر برگ و شاخه اش، زندگی را به این منظره هدیه می کند
تاج یادت نره ❌