ریاضی هشتم -

فصل7 ریاضی هشتم

Artemis 🥀

ریاضی هشتم. فصل7 ریاضی هشتم

بچه ها کدوم حالت درست یک یا دو برای جواب این سوال خب چجوری تشخیص می دیم؟

جواب ها

جواب معرکه

خوناشام 🩸

ریاضی هشتم

تاج یادت نره

جواب معرکه

Nika ..

ریاضی هشتم

این مطلب در باره افرادی گفته می شود که هر چه بیشتر سرمایه داشته باشند به همان نسبت حرص و طمع و گرفتاری و درد سری بیشتری دارند ولی افراد بی مایه لقمه ای نان میخورند و بیخیال از همه چیزی دنيا ، بدون دغدغه به زندگی راحتی خود ادامه می دهند. بارها این جمله را شنیده ایم هر که بامش بیش برفش بیشتر این جمله دارای پیامهای فراوانی برای ماست که چگونه توشه سفر خود را ببندیم تا موقعی که میخواهیم حساب آن را پس دهیم کمتر وقت بگیرد. یکی از نعمتهایی که خداوند به برخی از افراد داده ثروت و دارایی است که میتواند اسباب عذاب و گرفتاری برای انسان باشد و هر انسانی میتواند این ثروت و مال را در راههای مختلف خرج کند اما آنچه مهم است این است که خداوند روزی درباره همین دارایی ها از ما حساب پس میگیرد. یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد با مداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند. اتفاقا فردای آن روز؛ اولین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت. ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند وکلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت بر داشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند. پس از مدتی که درویش به مملکتداری مشغول بود به تدریج بعضی از امرای دولت سر از اطاعت و فرمانبرداری وی پیچیدند و پادشاهان ممالک همسایه نیز از هر طرف به کشور او تاختند. درویش به مقاومت برخاست و چون دشمنان تعدادشان زیادتر و قوی تر بود به ناچار شکست خورد و بعضی از نواحی و برخی از شهرها از دست وی بدر رفت درویش از این جهت خسته خاطر و آرزده دل گشت. در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر ایمانی خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت بدر آمد. بخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبری تا بدین پایه رسیدی درویش پادشاه شده :گفت ای یار عزیز در عوض تبریک تسلیت گوی آن دم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندی

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت