موضوع انشا: آسمان شب
**مقدمه:**
آسمان شب همیشه برای من یک دنیای پررمز و راز بوده است. وقتی شب به سراغ ما میآید و ستارهها یکی یکی در آسمان ظاهر میشوند، احساس شگفتی و آرامش در دل انسان به وجود میآید. در این انشا قصد دارم به زیباییهای آسمان شب و تأثیر آن بر روحم تمرکز کنم.
**بند میانی:**
وقتی به آسمان شب نگاه میکنم، ستارهها مثل الماسهای درخشان بر روی یک پارچه تاریک به نظر میرسند. هر کدام از آنها داستانهای خاص خود را دارند و گاهی به نظر میرسد که آنها به من نگاه میکنند و به من میگویند که هیچ چیز نمیتواند بین ما فاصله ایجاد کند. ماه نیز در این شبها حضور دارد و با نور ملایمش، به زمین نوری نرم و دلپذیر میبخشد. در بعضی شبها، میتوانم شهابسنگهایی را ببینم که سریع و ناگهانی از آسمان میگذرند و آرزو میکنم، گویی که این شهابها پیامآور امید و آرزوها هستند. همچنین، وقتی که به آسمان مینگرم، یاد به یادگارهای زمانهای دور و انسانهای قدیمی میافتم که شاید مانند من به آسمان خیره میشدند و به حیات و هستی فکر میکردند.
**پایانی:**
آسمان شب نه تنها زیبایی دارد، بلکه به ما احساس آرامش و سکوت میدهد. وقتی از روزگار پرشکایت و شلوغی روز فاصله میگیریم و زیر آسمان پرستاره شب قرار میگیریم، دلمان راحتتر میشود و میتوانیم به رویاهایمان فکر کنیم. آسمان شب با تمام زیباییهایش، به من یادآوری میکند که زندگی پراز زیباییهاست و باید قدر لحظات را بدانیم. در نهایت، آسمان شب به من امید میدهد که با وجود تاریکیها، همیشه نوری وجود دارد که ما را به جلو هدایت میکند.