معرکه بده
نگاهی پنهان، نگاهی ویژه
آینه صاف و روشن بود و هر کسی که جلوی آن میایستاد، چهرهاش را میدید. اما تو که آمدی و با زیباییِ خیرهکنندهات در آینه نگاه کردی، ناگهان روی برگرداندی و رخسارهات را از آینه پنهان کردی. خوب کردی! زیرا آینه فقط ظاهر را نشان میداد و تو بسیار فراتر از یک تصویر ساده بودی. زیبایی تو آنقدر تابناک بود که در انعکاس سرد آینه نمیگنجید.
کسی که نگاهش آشفته و بیقرار است، نمیتواند عمق وجودت را ببیند. مثل کسی که با عجله از کنار یک گل میگذرد و فقط رنگ آن را میبیند، اما عطرش را حس نمیکند. برای دیدنِ زیباییهای اصیل و درونی، باید چشمدل داشت و با آرامش و توجه نگاه کرد.
همانطور که خورشید گاهی پشت ابر پنهان میشود تا هر کسی مستقیم به آن خیره نشود، پنهان کردنِ رویت از آینه هم درس بزرگی به ما میدهد: ارزشهای واقعی همیشه در معرض دید همه نیستند. گاهی چیزهای گرانبها را باید در عمق وجود جستجو کرد، نه روی سطح آینهها.