صِناعَةُ التَّلمیعِ فی الْأَدَبِ الْفارِسیِّ
آرایۀ دو زبانگی (صنعت تلمیع) در ادبیات فارسی
yektanet.com
خانه|فرهنگ و هنر|ادبیات
ادبیاتفرهنگ و هنر
ترجمه متن درس دوم عربی یازدهم انسانی صفحه ۱۸ تا ۲۴
گام به گام معنی متن درسی صفحه 18 ، 19 ، 20 ، 22 و 24 درس 2 دوم کتاب عربی پایه یازدهم رشته علوم ادبیات و انسانی
ترجمه متن درس 2 دوم عربی یازدهم انسانی ؛ در این نوشته از بخش آموزش و پرورش ماگرتا به معنی متن درسی صفحه ۱۸ و ۱۹ ، معنی و جواب صحیح و خطا صفحه ۲۰ ، پاسخ و معنای اختبر نفسک صفحه ۲۲ و ۲۴ درس ۲ دوم کتاب عربی پایه یازدهم متوسطه دوم رشته های ادبیات و علوم انسانی پرداخته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.
مطلب پیشنهادی: ترجمه متن درس اول عربی یازدهم انسانی
ترجمه متن درس دوم عربی یازدهم انسانی
ترجمه متن درس دوم عربی یازدهم انسانی
معنی متن صفحه ۱۸ و ۱۹ درس دوم عربی یازدهم انسانی
صِناعَةُ التَّلمیعِ فی الْأَدَبِ الْفارِسیِّ
آرایۀ دو زبانگی (صنعت تلمیع) در ادبیات فارسی
سود مطمئن و روزشمار| بدون ریسک | معاف از مالیات
تبلیغ
سود مطمئن و روزشمار| بدون ریسک | معاف از مالیات
مشاهده
yn-ad
إنَّ اللُّغَةَ الْعَرَبیَّةَ لُغَةُ الْقُرآنِ وَ الْأَحادیثِ وَ الْأَدعیَةِ فَقَدِ اسْتَفادَ مِنهَا الشُّعَراءُ الْإیرانیّونَ وَ أَنشَدَ بَعضُهُم أَبیاتاً مَمزوجَةً بِالْعَرَبیَّةِ سَمَّوها بِالْمُلَمَّعِ؛ لِکَثیرٍ مِنَ الشُّعَراءِ الْإیرانیّینَ مُلَمَّعاتٌ، مِنهُم حافِظٌ الشّیرازیُّ وَ سَعدیٌّ الشّیرازیُّ وَ جَلالُ الدّینِ الرّومیُّ الْمَعروفُ بِالْمَولَویِّ.
زبان عربی زبان قرآن و احادیث و دعاهاست که شاعران ایرانی از آن استفاده کردهاند و برخی از آنان ابیاتی آمیخته به عربی سرودهاند که آن را دو زبانه (ملمَّع) نامیدهاند. بسیاری از شاعران ایرانی ملمّع دارند، از آن جمله حافظ شیرازی، سعدی شیرازی و جلال الدین رومی معروف به مولوی.
مُلَمَّعُ حافِظٍ الشّیرازیِّ لِسانِ الْغَیبِ
ملمّع حافظ شیرازی لسان الغیب
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه. / إنّی رَأَیتُ دَهْراً مِنْ هَجْرِکِ الْقیامَه
از خون دل نامهای به دوست نوشتم. / من روزگار را از دوری تو [مانند] قیامت دیدم.
دارم من از فِراقش در دیده صد علامت / لَیْسَتْ دُموعُ عَینی هٰذی لَنا الْعَلامَه؟
من از دوریِ او در چشمم صد نشانه دارم. / آیا این اشکهای چشمم نشانه نیست؟!
هر چند کازمودم از وی نبود سودم / مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّب حَلَّتْ بِهِ النَّدامَه
هر قدر آزمایش کردم از آن سودی نبردم. / هرکس آزموده را بیازماید؛ پشیمان میشود.
شبانِ تیره امیدم به صبحِ روی تو باشد / وَ قَدْ تُفَتَّشُ عَینُ الْحَیاةِ فِی الظُّلُماتِ
امیدم در شبهای تاریک به چهرۀ مانند صبح تو است. گاهی چشمۀ زندگی در تاریکیها جست وجو میشود.
فَکَمْ تُمَرِّرُ عَیْشی وَ أَنتَ حامِلُ شَهْدٍ / جوابِ تلخ بدیع است از آن دهانِ نباتی
چه بسیار زندگیام را تلخ میکنی در حالی که تو حامل عسل هستی! پاسخ تلخ از آن دهان شیرین مانند نبات نو و تازه است.
نه پنج روزۀ عمرست عشقِ روی تو ما را / وَجَدْتَ رائِحَةَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتی
عمر کوتاه ما برای عشق چهرۀ تو کافی نیست. اگر خاک قبرم (استخوان پوسیدهام) را ببویی، بوی عشق را مییابی.
وَصَفْتُ کُلَّ مَلیحٍ کَما تُحِبُّ وَ تَرْضیٰ / محامدِ تو چه گویم که ماورای صفاتی
هر با نمکی را همان گونه که دوست داری و خشنود میشوی وصف کردم. ستایش تو چگونه بر زبان برانم که فراتر از صفتها هستی.
أَخافُ مِنْکَ وَ أَرْجو وَ أَسْتَغیثُ وَ أَدْنو /