00:00(دیروز فردا شد)
گر مست شوم چگونه هُشیار شوی؟
من غیب شَوَم تا که تو بیدار شوی
چشمم به تو روشنست ای خورشیدم
حیف است که چون ماه، تو خونین بشوی
گر راست بگویم، چو دروغی نِگَری
من هرچه بگویم تو چنین میشنوی
ای نقطهی مرتفع در این قلبِ عمیق
هر آینه، انتهایِ آغازِ دلم، تو میشوی
ای بادهی تو، مایعِ هشیاریِ من
در متن سکوتِ شب صدایم تو شوی.