نگارش هفتم -

درس سوم نگارش هفتم

pari

نگارش هفتم. درس سوم نگارش هفتم

انشا در مورد یک پدر خوب از گوگل نباشه تاج میدمم

جواب ها

پدر خوب و مهربان مـن، هرگز زحمت هایي کـه برایم کشیدی را فراموش نمی‌کنم. بخاطر خواهم داشت روزهایی کـه خسته از کار روزانه بـه خانه می آمدی و باز برایم فرصت داشتی و بـه رویم لبخند می زدی، مرا در آغوش می‌گرفتی و می پرسیدی روزم چطور بوده و مـن تمام روز را برایت تعریف میکردم تـو صبورانه بـه آنها گوش می کردي. پدرم از تـو ممنونم کـه در سختی ها و مشکلاتم مانند کوه پشتم هستی و حمایتم میکنی، بابت اشتباهاتم سرزنشم نمیکنی و بجای آن بـه مـن فرصت جبران می‌دهی. پدر از تـو معذرت می‌خواهم کـه بعضی وقت ها از همه ی چیز ایراد می‌گیرم و فکر می‌کنم مرا درک نمی کني و تـو ایراد گرفتن هاي گاه و بی گاه مرا تحمل میکنی و خم بـه ابرو نمی آوری و بعد مـن متوجه میشوم کـه چقدر ناسپاس بوده ام. دلم میخواست می شد کم تر کار کنی و بیش تر کنارمان باشی اما می‌دانم این کم تر خانه بودنت هم بخاطر مـا اسـت و برای ساختن زندگی آسان برای خانواده ست کـه مجبوری این طور کار کنی. تـو بهترین پدر دنیا هستی این جمله را هرروز بـه تـو میگویم. تـو کـه تمام زندگی ات را وقف مـا کردی و از هیچ تلاشی برای خوشی مـا دریغ نکردی و تمام مشکلات رابه دوش کشیدی تا مـا آسان باشیم. تاج پلیز

hani

نگارش هفتم

مقدمه: به نام خالق مهربانی انشای خود را در مورد پدر ، مهربان ترین عشق بی ریای انسان آغاز میکنم . بدنه انشا: راستش وقتی به خودم و پدرم فکر میکنم ، باید اعتراف کنم همه چیز شبیه فیلم های رمانتیک و پر سوز و گداز عاشقانه نیست ! ما همیشه با هم رفیق نیستیم . همیشه با لبخند و خوشی و گفت و گو کنار هم نیستیم . خیلی وقت ها با هم دعوا و بحث میکنیم . حتی گاهی وقت ها دوست دارم با پدرم قهر کنم . گاهی دلم میخواهد پدرم بیشتر من را درک کند و به نظرات و سلیقه ام احترام بگذارد. با این وجود در مورد یک چیز کاملا مطمئن هستم . این که در سرتاسر جهان هیچ کس به اندازه پدر و مادرم من را دوست ندارند و نخواهند داشت. همه دوستی ها و روابط انسان ها بر اساس سود و زیان متقابل است ، یعنی اگر تو به کسی بدی کنی به تو بدی میکند و اگر خوبی کنی ، خوبی خواهی دید. تنها رابطه ای که از هر نوع حسابگری دور است احساسی ست که پدر و مادر به فرزند خود دارند. آنها فرزندان خود را با همه ضعف ها ، ایراد ها ، بدی ها و کم لطفی ها از صمیم قلب دوست دارند. حتی فرزندان بیمار ، گرفتار یا پر دردسر… من این را از خیلی از بزرگتر ها شنیده ام که بچه ها حتی وقتی بزرگ شوند ، حتی وقتی مسن شوند یا خودشان صاحب زندگی و فرزند باشند باز هم برای پدر و مادر بچه حساب میشوند. و من با این که هنوز نوجوانم این موضوع را درک میکنم. نتیجه گیری: من و پدرم همیشه با هم خوب نیستیم . ما با هم اختلافاتی داریم . اما من از صمیم قلبم آگاهم که در تمام دنیا هرگز کسی برای من پدر نخواهد شد. هرگز چنین تکیه گاه و پناه امنی در جهان نخواهم یافت و هرگز هیچ کس را مثل تو ، پدر عزیزم دوست نخواهم داشت. خیلی خیلی خیلی زحمت کشیدم تاج بده اگر دوست داشتی فالوم کن

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت