جواب معرکه
معرکه یادت نره رفیق
خدايا ...
خواستم بپرسم: چرا من را آفريدي؟
ديدم در ازاي لطف كريم چه كسي را ناسپاسي كنم.
خواستم بپرسم: چرا تنهايم گذاشتي؟
ديدم زماني كه تو از رگ گردن به من نزديك تري، اين سؤال بي معناست.
خواستم بگويم: اگر تو مرا دوست داري، چرا مشكلات را بر سرم آوار كردي؟
ديدم هزار مشكل داشته باشم، هزاران برابر نعمت دارم.
خواستم بپرسم؛ پس چرا نمي توانم ببينمت؟
ديدم، اگر تو هم ديدني بودي، چگونه با چشم هاي گناه آلود تو را مي ديدم.
خواستم بپرسم؛ تو كه همه ما را دوست داري، پس چرا مرگ را آفريدي؟
ديدم اگر مرگ نبود، چگونه به تو مي رسيديم و اگر اين گذرگاه را نداشتيم، چگونه تو را باور مي كرديم؟
خواستم بپرسم:چرا با من حرف نمي زني؟
ديدم تمام حرفهايت را در يك جا و در يك كتاب برايم گفته اي!
خواستم بپرسم: آيا اين انصاف است كه من بدون ديدن تو، تو را بپرستم؟
ديدم نشانه هايت در تمام عالم فراگير شده، چه نياز به ديدن.
در آخر به يك سؤال رسيدم. من در مقابل اين درياي بي كران محبت چه كرده ام؟
هيچ جوابي نتوانست قانعم كند.
نگاهي به آسمان كردم، نسيمي روي صورتم وزيد، اشكي روي صورتم سر خورد و خداوند دست نوازشش را به رويم كشيد و دلم آرام گرفت.
اما هر چه با خود فكر كردم، جوابي براي سؤالم پيدا نكردم.
.
.
.
.
اینم هست
به نام خدا
خداوندا از تو تشكر مي كنم براي اين نعمت هايي كه براي ما فرستاده اي ، حتي چيزهايي را كه با چشممان نمي توانيم ببينيم و توخلق كرده اي شكر براي تو كه به انسان عقل داده اي كه بتواند دستگاه هايي بسازد تا آن چه را كه باچشم عادي نمي بيند به راحتي باآن ها ببيند .
خداوند! از اين همه زيبايي هايي كه براي ما آفريده اي بسيار درتعجبم. تعجبم در آن است كه چرا زيبايي هاي اين چنين، را كوچك گذاشتي! ، به طوري كه بيش ازهزاران سال بود که انسان ها نمي توانستند اين عظمت ها را ببينند؟
راستی خدایا! اگراين دستگاه ميكروسكپ را به قديميان نشان مي داديم و این زیبایی ها را می دیدند چه حالي پیدا می کردند؟
اگر مي فهميدند كه جانداراني را آفريده اي كه ديده نمي شوند اما مي توانند بيماريزا باشند. آيا ديدشان در مورد بيماري ها و راه هاي درمان آن ها تغيير مي كرد!؟
معرکه یادت نره