قلب کشور مستقلی است در گوشه ی چپ سینه ی انسان که در آن شهر ها و کشور های کوچک و بزرگ زیادی وجود دارد.
بعضی از این کشور ها بسیار پرجمعیت اند. مثل کشور عشق، محبّت، دوستی،... .
برخی هم آنقدر کوچک که شاید نتوان آنها را به عنوان کشور قبول داشت. مثل کشور تنفر،کینه،دروغ،حسادت و... .
در سرزمین قلب زمین لرزه های متعددی رخ می دهد. مثلا وقتی کسی را دوست دارید،ساکنین کشور دوستی زمین لرزه های شدیدی را تجربه می کنند،که برای ساکنین نه تنها خسارتی بر جای نگذاشته بلکه با لرزیدن کشور دوستی جویبار های زیبایی در این کشور جاری می شوند.
امّا امان از روزی که در سرزمین قهر و کینه زمین لرزه به پا شود! آن موقع زمین لرزه نه تنها خانه های ساکنین قهر و کینه را خراب می کند بلکه آتشفشان های قهر و کینه هم فوران کرده و همه چیز را نابود می کنند.
در سرزمین قلب چهارفصل به خوبی نمایان است. در کشور دوستی همیشه بهار است و ساکنان آن با کاشتن درخت و گل های زیبا وفاداری خود را به دوستی ثابت می کنند.
در کشور های شادی و صفا تابستان است،در این کشور های میوه های خنده و اشتیاق کشت می شود و ساکنان آن را به مردم سایر کش