جواب معرکه
شب یلدا شبی است که در آن زمستان را به آغوش می کشیم و با خانواده و دوستان دور هم جمع می شویم. شب یلدا شبی است که در آن از گذشته یاد می کنیم و برای آینده آرزو می کنیم. شب یلدا شبی است که در آن با خوردن میوه های قرمز و شیرین، شعر خواندن از حافظ و فال گرفتن، شادی و امید را در دل می ریزیم.
شب یلدا شبی است که من هر سال با عشقم می گذرانم. ما در آن شب به یک رستوران رفته و شام خورده ایم. بعد از آن به یک پارک رفته و دست هایمان را در هم گرفته ایم. ما به آسمان نگاه کرده و ستاره ها را شمرده ایم. ما به یکدیگر عشق و وفا قسم خورده و برای زندگی مشترکمان آرزو کرده ایم. ما در آن شب احساس کرده ایم که هیچ چیز نمی تواند ما را از هم جدا کند.
شب یلدا شبی است که من هرگز فراموش نمی کنم. ما در آن شب به خانه مادرم رفته ایم. مادرم برای ما غذای خوشمزه درست کرده بود. ما با برادر و خواهرم دور هم نشسته و خاطرات کودکی مان را تعریف کرده ایم. ما با پدرم شطرنج بازی کرده و از او درباره تجربیاتش پرسیده ایم. ما با مادرم از حافظ شعر خوانده و از او درباره معنی آنها شنیده ایم. ما در آن شب احساس کرده ایم که خانواده بزرگترین نعمت خداست.
شب یلدا شبی است که من همیشه دوست دارم. ما در آن شب با دوستانم به یک کافه رفته و قهوه نوشیده ایم. ما با هم صحبت کرده و خنده های بلندی زده ایم. ما با هم موسیقی گوش داده و آواز خوانده ایم. ما با هم بازی کرده و شوخی کرده ایم. ما در آن شب احساس کرده ایم که دوستی بزرگترین گنج زندگی است.
شب یلدا شبی است که من از آن لذت می برم. ما در آن شب به یک کتابخانه رفته و کتاب های ما در آن شب به یک کتابخانه رفته و کتاب های مورد علاقه مان را انتخاب کرده ایم. ما در یک میز نورانی نشسته و به خواندن کتاب ها پرداخته ایم. ما با هم درباره موضوعات کتاب ها بحث کرده و نظراتمان را به اشتراک گذاشته ایم. ما با هم از شاعران و نویسندگان مورد علاقه مان گفته و از آثارشان شعر خوانده ایم. ما در آن شب احساس کرده ایم که کتاب دوست بزرگترین همراه زندگی است.
شب یلدا شبی است که من به آن علاقه مندم. ما در آن شب با خودمان وارد یک دنیای خیالی شده و به نوشتن داستان های خلاقانه پرداخته ایم. ما با استفاده از تخیل و خلاقیتمان شخصیت ها و صحنه هایی را خلق کرده و آنها را به زبان نوشتاری بیان کرده ایم. ما با هم داستان هایمان را خوانده و نقد و بررسی کرده ایم. ما با هم از روش ها و تکنیک های نویسندگی یاد گرفته و از هم راهنمایی گرفته ایم. ما در آن شب احساس کرده ایم که نویسندگی بزرگترین هنر زندگی است.
شب یلدا شبی است که من از آن خوشحالم. ما در آن شب به یک موزه رفته و از آثار تاریخی و فرهنگی مختلف بازدید کرده ایم. ما با شناختن گذشته خود و دیگران، از حال خود و دیگران قدردانی کرده ایم. ما با دیدن زیبایی ها و شگفتی هایی که بشر در طول تاریخ خلق کرده است، از خداوند سپاسگزاری کرده ایم. ما با یادآوری ارزش ها و آموزه هایی که از نسل به نسل منتقل شده است، برای آینده خود و دیگران دعا کرده ایم. ما در آن شب احساس کرده ایم که تاریخ بزرگترین معلم زندگی است.
تاج پلیز