امیررضا قنبری

نگارش هفتم. درس اول نگارش هفتم

سلام انشا درباره خانه ایی با بچه های شلوغ با مقدمه بدنه نتیجه گیری

جواب ها

yuna☆

نگارش هفتم

در یک محله شلوغ و پر از زندگی، خانه‌ای کوچک و رنگی وجود داشت که همیشه پر از صدا و هیاهو بود. این خانه، خانه‌ای بود که بچه‌های زیادی در آن زندگی می‌کردند. دل‌خوشی و شادی در چهره‌هایشان نمایان بود و اگر از دور به آن‌ها نگاه می‌کردی، می‌دیدی که هیچ‌وقت در حال استراحت نیستند. صبح‌ها، با اولین پرتوهای خورشید، بچه‌ها بیدار می‌شدند و با صداهای خنده و بازی، روز جدیدی را آغاز می‌کردند. گاهی به حیاط کوچک خانه می‌رفتند و با توپ و تنیس‌بازیشان، مسابقه‌های هیجان‌انگیز راه می‌انداختند. هر کدام داستانی برای خودش داشت و ماجراهایی که در چهارچوب آن خانه رخ داده بود، بیشتر شبیه به یک فیلم ماجراجویانه بود. شب‌ها، وقتی ستاره‌ها در آسمان می‌درخشیدند، بچه‌ها دور هم جمع می‌شدند و خوابشان نمی‌برد. داستان‌های ترسناک و افسانه‌های جادویی را برای هم تعریف می‌کردند و در حین تعریف، صدای قهقهه‌هایشان پیچیده می‌شد. مادرشان از آشپزخانه صدا می‌زد که 'سکوت!' اما به جای سکوت، صدای بیشتری ایجاد می‌شد. در هر گوشه از خانه، خرده‌های بازی و اسباب‌بازی‌های مختلف پراکنده بود. گاهی حتی به نظر می‌رسید که خانه خود دارد صحبت می‌کند. دیوارها به یادگار بازی‌های کودکانه و رنگ‌های شادتری آغشته شده بودند و هر کدام از اتاق‌ها حکایت یک روز پرهیجان را بازگو می‌کردند. هر بار که به بازدیدشان می‌رفتی، با صحنه‌ای از خلاقیت و شلوغی مواجه می‌شدی: یکی در حال ساخت کاردستی، دیگری با کاغذ و قیچی مدل‌های جدیدی درست می‌کرد و سومی در حال تصاحب قلم و کاغذ برای نقاشی کردن چهره دوستانش بود. با تمام این شلوغی‌ها، هیجان و شادی در این خانه بیداد می‌کرد و بازتابی از فرزندکشی و آغوشی بود که نسبت به یادها و خاطرات بچه‌ها می‌گشود. گذر زمان در این خانه معنای دیگری داشت و هیچ دوره‌ای نمی‌توانست زیبایی و زنده بودن آن را کم‌رنگ کند. پیچیدگی‌های روابط و همراهی آن‌ها با یکدیگر، داستانی از دوستی‌های عمیق و تضادهای کودکانه را به تصویر می‌کشید. خانه‌ای که همیشه شلوغ و پرصدا بود، اما پر از عشق و زندگی.

سوالات مشابه درس اول نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام