عمر انسان کوتاه و زودگذر است، و فرصتهای زندگی کوتاهتر و زودگذرتر از آن. هر روزی که از عمر انسان میگذرد، تعدادی از فرصتهای زندگی او نیز برای همیشه از دست میرود و نابود میشود.
حدود یک دهه پیش، کارگر یکی از معادن، در راه بازگشت به خانه تصادف کرد و جان خود را از دست داد. در مراسم تدفین و خاکسپاری او عده زیادی شرکت کردند. اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، همکاران، حتی مدیران و... همه از اخلاق خوب و رفتار پسندیده آن مرد سخن می گفتند.
یکی می گفت:«واقعاً انسانی دوست داشتنی بود.»دیگری حرف او را تأیید می کرد و ادامه می داد «ما همه عاشق او بودیم» «آدم فوق العاده ای بود» هر کس چیزی می گفت که اشک آدم را در می آورد. اما از این متعجب بودم که چرا ما آدم ها پیش از دست دادن یک عزیز زبان باز نمی کنیم و به او نمی گوییم «دوستت دارم» یا هرگز به خاطر بودنش از او تشکر و قدردانی نمی کنیم.
آن حادثه، زنگ هشداری شد برای من و شاید برای خیلی از آدم های اطرافم و درس بزرگی گرفتیم. به من آموخت تا دیر نشده با دیگران حرف بزنم و از احساسم به آن ها بگویم، با خودم هم حرف بزنم. گاهی با خودم خلوت کنم و به خودم بگویم چقدر خودم را دوست دارم و چه انسان مهم و باارزشی هستم! از عقاید و نگرشم با خودم حرف بزنم، از رویاها و آرزوهایم بگویم و خلاصه، هر چیزی را که دلم می خواهد، نزد خودم اعتراف کنم.
واقعیت تلخ و تکان دهنده این است که ما هرگز نمی دانیم چه وقت همه چیز تغییر می کند، فرصت ها چه زمانی در خانه ما را می زنند، آیا لحظه ای که هم اکنون از دست می دهیم فرصت بزرگ زندگی نبوده و... تمام چیزهایی که به ما هدیه شده، روزی از ما پس گرفته خواهد شد و ما هرگز این راز بزرگ را کشف نخواهیم کرد که فرصت بعدی دور است یا نزدیک.
اجازه ندهیم این واقعیت های به ظاهر تلخ و گزنده ما را افسرده کنند. بگذاریم حقایق زندگی ما را به خودمان بیاورد تا از این به بعد، فرصت ها را از دست ندهیم.
معرکه یادت نره 🙏🙏🙏🌹