ساعت هاست درون تاریکی می چرخم گاهی به موانعی بر خورد می کنم. درد زیادی در من شکل میگیرد و زخمی می شوم صبر کنید دارم نوری و میبینم آن چیست که مرا به خود و جلب می کنید می کند من مانند کودک گمشده ای که ما در خود را پیدا کرده به سوی نور رفتم وای ! این یک شمع المنت است که تاریکی زندگی مرا به پایان رسانده من تنها نیستم ، حشرات گوناگونی مانند عمو پشه خاله سوسکه، دایی مگسه و بزرگان قلیل مهم اینجایی هستند وبه من می گویند . بیا بیا کنار ما در مهمانی ما شرکت کن . قبول کردم و شبی خوش در کنار آنها گذراندم
تاج یادت نره🙏🙏🙏🙏