جواب معرکه
کانَتْ مَجْموعَهٌ مِنَ الْغِزْلانِ فی غابَهٍ بَینَ الْجِبالِ وَ الْأَنهارِ.
پاسخ: تعدادی از آهوها در جنگلی بین کوهها و رودها بودند.
فی یَومٍ مِنَ الْأَیّامِ هَجَمَتْ خَمسَهُ ذِئابٍ عَلَی الْغِزلانِ… .
پاسخ: در روزی از روزها 5 گرگ به آهوها حمله کردند…
اَلْغَزالُ الْأوَّلُ: إِلٰهی، ماذا نَفعَلُ؟
پاسخ: آهوی اول: خدایا چه کار کنیم؟
***
اَلْغَزالُ الثّانی: لا نَقدِرُ عَلَی الدِّفاعِ.
پاسخ: آهوی دوم: نمیتوانیم دفاع کنیم.
قالَتْ غَزالَهٌ صَغیرَهٌ فی نَفْسِها: «ما هوَ الْحَلُّ؟ عَلَیَّ بِالتَّفَکُّرِ. سَأَنجَحُ».
پاسخ: آهوی کوچک با خودش گفت: «راه حل چیست؟ واجب است (باید) فکر کنم. موفق خواهم شد.»
اَلْغَزالَهُ الصَّغیرَهُ شاهَدَتْ عُصْفوراً؛ فَسَأَلَتْهُ: «هَلْ خَلْفَ تِلْکَ الْجِبالِ عالَمٌ آخَرُ؟»
پاسخ: آهوی کوچک گنجشکی را دید از او پرسید: «آیا پشت آن کوهها دنیای دیگری است؟»
أَجابَ الْعُصْفورُ: «لا».
پاسخ: گنجشک جواب داد: «نه».
معنی درس هفتم عربی هشتم صفحه 88
اَلْغَزالَهُ الصَّغیرَهُ ما یَئِسَتْ فَشاهَدَتْ حَمامَهً وَ سَأَلَتْها: «یا أُمَّ الْفَرخَینِ، هَل وَراءَ تِلْکَ الْجِبالِ عالَمٌ غَیرُ عالَمِنا؟» سَمِعَتْ مِنها نَفْسَ الْجَوابِ.
پاسخ: آهوی کوچک ناامید نشد، کبوتری را دید و از او پرسید: «ای مادر جوجهها، آیا پشت آن کوهها، دنیای دیگری غیر از دنیای ما وجود دارد؟ از آن (او) هم همان جواب را شنید.»
اَلْغَزالَهُ شاهَدَتْ هُدهُداً وَ سَأَلَتْهُ: «هَلْ خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ غَیرُ عالَمِنا؟»
پاسخ: آهو هدهدی را دید و از او پرسید: «آیا پشت کوهها، دنیای دیگری غیر از دنیای ما وجود دارد؟»
أَجابَ الْهُدهُدُ: «نَعَم».
پاسخ: هدهد جواب داد: «بله».
فَصَعِدَت الْغَزالَهُ الْجَبَلَ الْمُرتَفِعَ وَ وَصَلَتْ فَوقَهُ فَشاهَدَتْ غابَهً واسِعَهً؛ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ قالَتْ لِآباءِ الْغِزلانِ:
پاسخ: آهو از کوه بلند، بالا رفت و بر روی (قله) آن رسید و جنگل وسیعی را دید؛ سپس برگشت و به پدران آهوها گفت:
«أَ تَعْرِفونَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟!»
پاسخ: «آیا میدانید که پشت کوهها، دنیای دیگری است؟!»



وَ قالَتْ لِأُمَّهاتِ الْغِزلانِ: «أَ تَعْرِفْنَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟!»
پاسخ: و به مادران آهوها گفت: «آیا میدانید که پشت کوهها، دنیای دیگری است؟!»
فَقالَ الْغَزالُ الْأَوَّلُ بِغَضَبٍ: کَیفَ تَقولینَ هٰذَا الْکََلامَ؟!
پاسخ: آهوی اول با خشم گفت: چگونه این حرف را میگویی؟!
وَ قالَ الْغَزالُ الثّانی: کَأَنَّکِ مَجْنونَهٌ!
پاسخ: و آهوی دوم گفت: مثل اینکه (گویی اینکه) تو دیوانهای!
وَ قالَ الْغَزالُ الثّالِثُ: هیَ تَکذِبُ.
پاسخ: و آهوی سوم گفت: او دروغ میگوید.
وَ قالَت الْغَزالَهُ الرّابِعَهُ: أَنتِ تَکذِبینَ.
پاسخ: و آهوی چهارم گفت: تو دروغ میگویی.
قَطَعَ رَئیسُ الْغِزلانِ کَلامَهُم وَ قالَ:
پاسخ: رئیس آهوها حرف او را قطع کرد و گفت:
معنی درس هفتم عربی هشتم صفحه 89
«هیَ صادِقهٌ لا تَکذِبُ؛ عِنْدَما کُنْتُ صَغیراً؛ قالَ لی طائِرٌ عاقِلٌ: خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ آخَرُ وَ قُلْتُ ذٰلِکَ لِرَئیسِنا لٰکِنَّهُ ما قَبِلَ کَلامی و ضَحِکَ. کَما تَعرِفونَ أنَا أَطلُبُ صَلاحَکُم دائِماً؛ فَعَلَینا بِالْمُهاجَرَهِ.»
پاسخ: «او راستگوست؛ دروغ نمیگوید؛ وقتی که من کوچک بودم؛ پرنده عاقلی به من گفت: پشت کوهها دنیای دیگری است و من آن را به رئیسمان گفتم اما او حرف مرا قبول نکرد و خندید. همانطور که شما میدانید من همیشه صلاح شما را میخواهم، پس ب