نگارش هشتم -

درس 8 نگارش هشتم

asms

نگارش هشتم. درس 8 نگارش هشتم

شلام بچه ها لطفا یه انشا با هر موضوعی که خواستید برام بنویسید تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

FATEMEH.J

نگارش هشتم

به نام خدا موضوع=پروانه های آسمانی لحظه به لحظه زندگی به مانند دریاست ، دریایی که به مانند آینه شفاف و زیباست ، آینه ای که مانند ابری نرم به فریاد ما می‌رسد. نمیدانم چه بگویم زبانم قاصر است از دنیای پر رمز و راز و مرموز . حال با دستانی سرد و سینه ای پر از نگرانی نفس می کشم. به لحظه خطرناک و عجیبی میرسم ، گویا آسمان پر از موجودات عجیبی به مانند پروانه آسمانیست، پروانه هایی که با تمام غرور و افتخار بالهایشان را می گسترانند و منتظر شکفتن هستند رسیدیم آنجاست، انجاست جایی که سنگ زیادی دارد ، سنگ های که تکان دادن آن ها بسیار آسان نیست. با تمام توان و وجودم دست هایم را به جلو می برم چوبی بر می دارم و می خندم . هههه من کسی هستم که با علم خود و با پروانه های در آسمان که نمیدانم چگونه پرواز میکنند رشد می یابم . زود به فکر فرو می روم....... آن پروانه ها چگونه به آسمان رفتند؟ چشمانم را می بندم تمام فکرم را مشغول دنیا می کنم..... در می یابم در این دنیای پهناور کاری کردند که نتوانم پرواز کنم کاری کردند که پشیمان شوم . دیگر به سراغ آن نرفتم خواندم آنچه را باید می خواندم دنیا عوض شده بود دیگر راهی پیدا نمی شد فقط یک فضا بود که مشهور به فضای مجازی بود . پروانه ای دیگر نبود تا با نگاه کردن به آن سنگ ها را رد کنم ، راهی نبود تا با آن دشواری هارا به پایان برسانم ، دیگر تمام شده بود تمام. یاد گرفتم ما برای کسی یاد نمی‌گیریم ما برای خودمان می خوانیم . وقتی چشمانم را باز می کنم نوشته ها و کلمات پر میکشند . اصلاً چگونه ممکن است من همان که می خواستم شوم، چگونه ممکن است بخوانم،چگونه امکان دارد یاد من برای هزاران نسل از من باقی بماند؟ همه ی این خاطرات از همان روز شرع شد ، تمام سعیم را کردم و پروانه هارا یاد گرفتم ، یاد گرفتم و یاد گرفتم تا شدم همان کسی که بودم سنگ های زندگی را کنار زدم و با تمام قدرتم برای خودم خواندم نه برای دیگران! خودم نوشتم و بیست گرفتم تاج لطفاً 💜

جواب معرکه

lm Selin

نگارش هشتم

شلام عزیزم 🥴 موضوع رو خودت انتخاب کن میخوام براتون داستان یه شهرک رو بگم گوش بدید اگه گوش ندید الهی خودکارتون وسط امتحان خراب شه وقت تموم شه نمرتون کم شه بعد ناراحت شین گریه کنین سرتونو بکوبید به دیوار راحت شین بگو آمین 😂 چهار کچل بوداند که چهار تا زمین خارج از شهر خریدن بزرگـــــــــــــــــــــ بعد اونجارو ساختن و تبدیل کردن به چهار تا خونه از اونجایی که آیکیوی بالایی داشتن اینکارو کردن وگرنه کی میره خارج شهر خونه بگیره هاااااا؟ کم کم مردم هم مثه کچلا خونه ساختن و اونجا تبدیل شد به یه شهرک اون شهرک الان خیلی بزرگه اما هنوز شهرکه و جالبیش اینه اسم شهره کچل آباده وتوی کرمانشاه به وجود امده نتیجه اینه که به کچلا احترام بزارین حتی اگه ترسناک و قصاب باشن

جواب معرکه

𝓗 ...

نگارش هشتم

در صورت تمایل معرکه بدهید

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت