زبان هشتم -

درس 3 زبان هشتم

𝑀𝒶𝒽𝒹𝒾𝓎𝒶𝓇 𝐵𝒶𝒽𝓇𝒶𝓂𝒾

زبان هشتم. درس 3 زبان هشتم

با کلمات زیر جمله بسازیدheadacheوsore throatوtoothacheوearacheوrunning noseو backacheوsore eyes stomachache( همه این کلمات صفحه ۳۵ می‌باشد) سعی کنید جمله‌ها کوتاه نه خیلی ساده نه خیلی پیچیده و از کلماتی که خوندیم استفاده کنید حتماً تاج میدم

جواب ها

خانم رحیمی

زبان هشتم

برگ های زرد و نارنجی رنگ خیابان های شهر را پوشانده اند و صدای خش خش آنها تن زمین را نوازش میکند نسیم سرد پاییزی در حالی که خورشید میرود و جای خود را به ماه میدهد در آسمان به رقص در می آید پاییز پادشاهی مقتدر، بی رحم و خونریز است. پاییز تابستان را شکست داده و اکنون بازی دست پاییز است دیگر خبری از بی نظمی در زمین و آدمیان نیست معلم ها باید ساعت هفت و نیم در مدرسه باشند و بچه ها هم همینطور سربازان پاییز تفنگ های خود را بر دل آدمیان میگذارد که در غروب دلگیری عجیبی بگیرند. اگر کسی از پاییز انتقاد کند سرما خواهد خورد و برای چندین روز باید در زندان های بی شور و سرد پاییز بماند ملحق شدن به پاییز یعنی این سختگیری های پادشاه برای ما کمتر می شود همچنین پاداش های خوبی داده می شود بیایید کوتاه بیاییم و با پاییز کنار بیاییم. حتی در اوج دلتنگی هاااا... سلام دیدگاه من به پاییز به این صورت میباشد، امیدوارم براتون مفید باشه.

N.m.A

زبان هشتم

چطور میتوان پاییز را دوست نداشت ؟؟ با این این همه مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان دارد. انگار خود پاییز هم عاشق است . ، عاشق ما ! مگر نه چه دلیلی داشت در برابر سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگ های شگفت انگیز بسازد. که هر چه نگاه کنی سر نشوی از دیدن زیبایی هایش ! پاییز فصل سرد و گرمی در کنار هم است ،سردی هوا در کنار گرمی رنگ های برگ ها ( زرد و نارنجی و قرمز.. ) مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ،فصل قدم زدن روی برگی های خشک با آن نغمه دل انگیز خش خسش کردن زیر برگ ها . مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ن، تنها به این گناه که سرد است ؟!! سرما که علاجش یک بسته قرص سرماخورگی است و سوپ های پر مهر مادرم که انگار تک تک اجزایش طعم عشق میدهند. اصلا من پاییز را دوست دارم که سرما بخورم !!! بعد مادرم بیاید دست بگذارد روی پیشانی ام و برایم شلغم درست کند و با غرغر تکه تکه در دهانم بگذارد . اصلا من پایی را دوست دارم که برویم زیر بارن بستنی بخورم !! که شال گردن های رنگی ام را از چمدان بیرون بیاورن و آن رو دور گردنم ببندازم و همه پارک های شهر را با قدم بزنم ، یخ کنم و لی خسته نشوم ! بعد برگردم خانه و دستانم را با چای گرمی که مادرم دم کرده گرم کنم . پاییز سرد است اما به مهربانی های ما گرم میشود. و من عاشق مهربانی پاییزم

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت