نگارش دهم -

درس5 نگارش دهم

hadise

نگارش دهم. درس5 نگارش دهم

وای خدایاا یکی اینجا نیست انشا ذهنی(جانشین سازی) خودش نوشته باشه بفرستههه اینجا هرکی فرستاده یا از گام به گامه یا گوگل یا اصلا عکسش انقدر تاره ک دیده نمیشههه😭😐 لطفاا چند نفر عکس از انشای خودشون تو صفحه 80 رو بفرستنن🤡

جواب ها

بدخط شده😂‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌

hani

نگارش دهم

میتونی داخل chatGPT بزنی برات میاره

مبهم

نگارش دهم

#سفر یک رز # صدای خاک به گوشم می‌رسه! +رز، رز ،سر از خاک بردار دیگه برو بیرون و دنیا رو نگاه کن _با تعجب میگم :با منی +آره مگه دونه رز دیگه‌ای هم جز تو اینجاست؟! تو فقط یه دونه نیستی تو یه گل رز زیبایی که باید مراحل زندگیتو پیش ببری برو و سرت رو از دل من بیرون بیار خاک راست میگه،اما من می‌ترسم،با تردید سرمو کمی از خاک بیرون میارم،دور و برم تاریکه چیزی نیست با دیدن تاریکی و فکر اینکه همه جا مثل دل خاک سر از خاک کاملاً بیرون می‌کنم و همون جا چشامو می‌بندم... صدای دادی تو سرم می‌پیچه: ماماان ماماااان جَوونه زده با وحشت چشامو باز می‌کنم منظورش با کیه؟! با نگه انداختن به سر تا پا می‌فهمم با منه من دیگه دونه نیستم و الان دیگه جوونه زدم؛ با احساس کردن سردی آب یخ رو سرم همه افکارم از سرم می‌پره و به خودم می‌لرزم،چند لحظه چشامو می‌بندم و با باز کردن چشمم،چشمِ پر ذوق دختری جلوم نمایان می‌شه ،جوری ذوق تو چشاشه انگار قرن‌ها برای بیرون اومدنم منتظر مونده خدا را شکر خاک درباره دنیای بیرون از دلش بهم گفته بود! وگرنه با دیدن این همه چیز تا چند روز متعجب بودم... باز صدای دختر تو سرم می‌پیچه،این بار آروم‌تر...+کوچولو تا بزرگ کردنت به پات می‌شینم تو واسه داداشی داداشی خوشحال میشه وقتی از سربازی بیاد و تو هدیه اون باشی،حرفاش عجیبه اما مهم نیست باز دلم خواب می‌خواد و چشامو می‌بندم و به خواب فرو میرم... . چند هفته گذشته و من یک گل رز کاملم،هر روز با صدای ذوق دختر بلند می‌شم و حرفاشو می‌شنوم طوری که دیروز می‌گفت امروز یک روز خاصه،قرار داداشش بیاد. می‌بینمش! با همون ذوق میاد سمتم ا یه دستکش باغبونی دستشو رو تنم می‌ذاره ،وحشت تو دلم می‌پیچه وطنم از خاک بیرون میاد با وحشت از کارش با اشک چشام به سیاهی میره و به خواب میرم... چشامو باز می‌کنم و این بار دلخور از اون دختر حالم خوب نیست،توی یک کاغذ براق قرمز پیچیده شدم و انگار روی یک نامه کوچک قرار گرفتم، این بار توی یک اتاقم و دختری دور و برم وجود نداره؛ یک پسر که فکر کنم برادرشه میاد نزدیکم و منو دستش می‌گیرم شروع می‌کنه به حرف زدن...+می‌دونی چقدر دلم براش تنگ شده؟! بهش قول دادم بعد سربازی برم خواستگاریش و امروز وقتشه امروز تو رو ام بهش هدیه میدم از زبون شیرینش یک بله دلبر می‌گیرم بعد منو تو جیب مخفی کتش از داخل می‌ذاره،توی تاریکی هم و صداهای عجیب می‌شنوم و جابجایی و حس می‌کنم بین این صداهای مبهم انگار دستی به سمتم میاد و توی حرکت جلوی یه دختر زیبا با چادر سفید قرار می‌گیرم، دختر منو به دستش می‌گیره و گونه‌هاش از رنگ منم سرخ‌تره دختر جوون بعد از گذاشتن من روی یک عسلی کنار تخت با پسره میره بیرون. مدتی می‌گذره،دختره دوباره میاد سمت من و این بار کاغذ براقو از دورم برمی‌داره و منو لای یک دفتر می‌ذاره،بین برگه‌های اون دفتر خفه له و خشک میشم،بعد از گذرها چشم باز می‌کنم و الان دیگه گلی خشک شده بین یک دفتر خاطره‌ام،این بار دختر لب به سخن باز می‌کنه و میگه..‌.+تو خیلی خاصی یک گل سرخ همرنگ آرزوهامی،همرنگ عاقبت عشق در قلب منی،همرنگ عاقبت بلند و شهادت عشق منی،تو تنها خاطره‌ای هستی که برای من موندی و اشک‌هاش روی برگه‌های دفتر و گلبرگ‌های سرخ من می‌ریزه، تازه می‌فهمم من فقط یک رز نیستم ،من جوونه‌ای برای ذوق یک خواهر،هدیه‌ای برای خواستگاری یک پسر،و خاطره‌ای برای یک معشوقه‌ام،من یک رز نیستم ،من گل یک دفتر خاطره و حرف‌های دل آدم‌های عاشقم...! اگه خوشت اومد ، تاج فراموش نشه🙃

Rostami

نگارش دهم

اکانت شادتو بده برات بفرستم

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت