انشای #صفحه_55
موضوع : #ایستادن_توی_صف
انشای طنز:
ما روزها که در صف می ایستیم بخصوص زمانیکه آفتاب بی رحمانه می سوزد، دقیقا احساس تخم مرغ پخته شده در تابه ی داغ، بهمان دست می دهد! از مدیر و معاون گرفته تا آبدارچی مدرسه هم هرکدام باید یکبار بلندگو را در دست مبارکشان بگیرند و سخنرانی کنند!
خلاصه ما در روزهای آفتابی، آب پز میشویم و روزهای سرد زمستان هم قندیل می بندیم. البته ناگفته نماند که بیشتر وقت ها مهربانی می کنند و ما را به کلاس می فرستند. این روزها انقدر علم پیشرفت کرده است که علت بسیاری از بیماری ها کشف شده؛ شاید در آینده هم علت واریس را ایستادن بیش از حد ما در دوران مدرسه بدانند!
یک بار ورزش همگانی داشتیم و از اداره برای دیدن ورزشمان به مدرسه آمده بودند. ما هم برای این مسابقه ی منطقه ای کلی تلاش کرده بودیم و چند ماهی را در هوای سرد و گرم به تمرین پرداخته بودیم. خلاصه روز مسابقه هوا آفتابی بود و چندساعت در صف ایستاده بودیم. ورزش که شروع شد خیلی خوب پیش رفتیم. اواخر ورزشمان بود که یکهو از بعضی از صف ها چند نفر غش می کردند و از حالت عمودی، افقی می شدند!
آن روز نمی دانستیم بخندیم ی