فرستاده شد. این تبعید ۴۰ روز به طول انجامید. به نگهبانان دستور داده شده بود که با کمال احترام با او رفتار کنند. با این حال همسر وزیر مختار انگلیس که خارج از شهر با کاروان حامل امیر برخورد داشته مینویسد که سرنوشت او را به راحتی میشد حدس زد.[۸۵] با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال میدادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد.
قتل
ویرایش
چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.
مقتل امیرکبیر در حمام فین کاشان
صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را میآورد. عزتالدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت. شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. حاج علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامهای را از وی بگیرد. علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مأمورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مأمور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت.[۸۶]
سرانجام امیرکبیر در روز شنبه ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. فریدون آدمیت در کتاب امیرکبیر و ایران (تهران، خوارزمی، ۱۳۸۷، صفحه ۷۲۹) مینویسد، «در مورد قتل امیر، گزاش معتبرتر گزارش دکتر اعلم الدوله طبیب عزت الدوله است از قول او زبده آن را با توجه به مطالبی که نویسنده صدر التواریخ از خود درآورده و نکته هائی که نخواسته بگوید میآوریم:»
«چون حاج علیخان با همراهانش به باغ فین رسیدند، علی اکبر بیک چاپار دولتی را دیدند که منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود که جواب نامه مهدعلیا را به عزت الدوله بگیرد فراشباشی دست علی اکبر بیک را گرفت با خود به حمام برد که زن امیر را از آمدن او مطلع نسازد. فراشباشی با مأموران خود وارد حمام گشتند دیدند خواجه حرمسرا مشغول جمعآوری لباسهای امیر. است اعتمادالسلطنه یکی از آن کسان را برسر او گماشت که از آنجا بیرون نرود. سپس پشت در دیگر حمام را سنگچین کردند که کسی از آن راه داخل نگردد وارد صحن حمام شدند. فراشباشی فرمان شاه را ارائه داد امیر خواسته بود عزت الدوله را ملاقات کند یا پیغام برای او بفرستد و وصیت بکند اعتمادالسلطنه اجازه نداده بود. پس امیر به دلاک دستور داد رگهای هر دو بازویش را بزند؛ و دو کف دستش را روی زمین نهاد در حالی که خون از بازوانش فوران داشت. در این وقت میر غضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. چون امیر، در غلتید دستمالی را لوله کرد به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد بلند شد :گفت دیگر کاری نداریم از حمام بیرون آمدند و با اسبهای تندرو به تهران بازگشتند.»[۸۷]
سال مرگ او، ۱۲۶۸، را به حساب ابجد در یک گفتگو بیان کردهاند. اولی میپرسد: «کو امیر نظام» و دومی جواب میدهد «مردی بزرگ تمام شد»
در شرح حال ناصرالدین شاه آمده است که بعد از قتل امیرکبیر بسیار نادم و پشیمان شده بود و پس از آن واقعه اگر فردی از رجال خود را برکنار میکرد حتی اگر خائن بودند دستور به قتل آنها نمیداد.[۸۸]
دفن
ویرایش
به روایت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایقالخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان پشت مشهد کاشان (در نزدیکی امامزاده حبیب بن موسی) به خاک سپردند. اما چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که در آن به سوی حرم امام حسین باز میشد به خاک سپردند.[۸۹][۲۸]
بر دیوار آرامگاه وی در کاشان این ابیات نوشته شدهاند:
نادانی شه گرفت دامان امیر تا نیشتر آمد به رگ جان امیر
بربست سعادت را بروی ما در بگشود چو جوی خون ز شریان امیر