در یک صبح زیبای زمستانی، برف نرم و سفیدی بر روی درختان نشسته بود و آفتاب به آرامی از افق سر بر میآورد. من بر روی صندلی چوبی حیاط نشسته بودم و به تماشای این منظره دلانگیز مشغول بودم. ناگهان، فیل کوچکی در ذهنم ظاهر شد که با شیرجهای به درون برفها، شادی را به ارمغان میآورد. شبنمهای صبحگاهی بر روی گلهای صورتی رنگ میدرخشیدند و زیبایی طبیعت را دوچندان میکردند. این لحظه، یادآور آرامش و زیبایی زندگی بود که همیشه در دل ما جا دارد.
بفرما 😁