صورتک به رو نداشت: ظاهر سازی نمی کرد،با ما صمیمی بود / نگار: نقشی که بر جابی می کشند. / دستی نازک داشت: مهارت داشت. / نقش بندی: تصویر کردن / نگارین: خوش آب و رنگ / اسلیمی: اسلامی/حرفی به کارش بود: مشکل داشت/:لابد: بدون شک، ناچار / معلم را عادت بود: عادت معلم بود/از در مخالفت: از روی ناسازگاری / مشوش: آشفته/ خلف صدق نیاکان هنرور خود بود: جانشین راستین اجداد هنرمند خود بود. / اسب از پهلو، اسبی خود را به کمال نشان میداد: نیمرخ اسب، زیباترین و کاملترین تصویر را از اسب ارائه میدهد/وقب: هر فرورفتگی اندام چون گودی چشم /آخره: چنبره گردن، قوس زیر گردن / یال: موی گردن اسب / غارب: میان دو کتف / گرده: پشت، بالای کمر / کله: برآمدگی پشت پای اسب. / رندانه: زیرکانه / مخمصه: بدبختی و غم بزرگ، تنگنا، این واژه به معنی «گرفتاری» متداول شده است