بدون درس -

....

بدون درس.

سلام هر کی زودتر جواب بده معرکه میدم فالو هم میکنم؟

جواب ها

مهسان✨

بدون درس

بهار و ماه رمضان، دو مهمان ویژه و دوست‌داشتنی، به خانه‌ام آمدند. بهار با گل‌های رنگارنگ و عطر خوشش، فضای خانه را پر از شادابی کرد و ماه رمضان با نورانی‌اش، آرامش و معنویت را به جمع ما آورد. من تصمیم گرفتم بهترین پذیرایی را از آن‌ها داشته باشم و با دقت برنامه‌ریزی کردم. برای بهار، سفره‌ای از میوه‌های تازه و دسرهای خوشمزه آماده کردم. کیک هویج و سالاد میوه با طعم‌های مختلف، لبخند را بر لبان او نشاند. برای ماه رمضان هم، افطاری‌ای ساده و دلپذیر ترتیب دادم؛ سوپ گرم و نان تازه به همراه خرما و چای خوش‌عطر. هر دو مهمان از این پذیرایی لذت بردند و فضای خانه پر از خنده و شادی شد. در پایان شب، بهار و ماه رمضان با دل‌های شاد و خاطراتی خوش به خانه‌هایشان برگشتند. من هم با احساس رضایت و خوشحالی به تماشای ستاره‌ها نشستم و از این دو مهمان عزیز تشکر کردم که لحظات زیبایی را برایم رقم زدند. 🌸🌙 سلام معرکه یادت نره فقط بیشتر از ۳ بند شد

معرکه و فالو یادت نره گلم ❤❤ندی گزارش میشی 🙃 بند اول: بهار بود و بوی گل و شکوفه همه جا پیچیده بود. نزدیک ماه رمضان بود و ما منتظر مهمان‌های عزیزی بودیم. مادربزرگ و پدربزرگم قرار بود از شهرستان برای گذراندن ماه رمضان با ما بیایند. من و خواهرم خیلی خوشحال بودیم، چون خیلی وقت بود آن‌ها را ندیده بودیم و دلمان برای قصه‌هایشان تنگ شده بود. بند دوم: بالاخره روز موعود رسید. خانه‌مان را تمیز و مرتب کردیم و مادرم غذاهای خوشمزه برای افطار درست کرد. وقتی مادربزرگ و پدربزرگ رسیدند، همه‌مان خیلی خوشحال شدیم. آنها با خودشان شیرینی‌های خانگی و سبزیجات تازه آورده بودند. بعد از احوالپرسی، مادربزرگم شروع کرد به تعریف کردن داستان‌های قدیمی و پدربزرگم هم شروع کرد به کمک کردن به پدرم در کارهای خانه. بند سوم: ماه رمضان با حضور مادربزرگ و پدربزرگم خیلی باصفاتر شد. هر شب دور سفره افطار جمع می‌شدیم و بعد از آن، پدربزرگم برایمان قرآن می‌خواند. مادربزرگم هم همیشه برایمان دعا می‌کرد و از خاطرات گذشته تعریف می‌کرد. با آمدن آنها، حس و حال بهاری و معنوی رمضان در خانه ما دوچندان شده بود و ما قدر این لحظات را بیشتر می‌دانستیم.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت