ریاضی دهم -

فصل6 ریاضی دهم

مهدی براتی

ریاضی دهم. فصل6 ریاضی دهم

اگه میشه با راه حل توضیح بدید

جواب ها

🧸M🧸 mokhtari

ریاضی دهم

همیشه وقتی از سر و صدا و شلوغی زندگی شهری خسته و ناتوان می‌شویم دلمان می‌خواهد به جایی برویم که ساکت و آرام باشد و جز موسیقی طبیعت صدای دیگری به گوش نرسد. در آنجا روح خود را رها کنیم، بی‌پروا و بدون هیچ نگرانی لابه‌لای پرچین‌ها و بوته‌ها بدویم و از ته دل فریاد بکشیم تا تمام سیاهی‌ها و گرد و غبارهایی که روی دلمان نشسته است بیرون بریزد. طبیعت مادر زمین است. ما همیشه نیاز داریم به آغوش این مادر مهربان پناه ببریم و با او درد دل کنیم. این بار هم برای سبک‌تر کردن دلم به طبیعت رفتم. قدم در بیشه‌زارها و علفزارها گذاشتم، به گنجشک‌های روی درختان تنومند سلامی کردم و به رودخانه گفتم سلام مرا به دریا برساند. کمی زیر سایه یک درخت افرا نشستم و اجازه دادم پاهایم زمین خدا را لمس کنند. دستی به شانه گل‌ها کشیدم و چشمکی به پروانه زدم. کفشدوزکی که از روی شاخه افتاد را آرام بلند کردم و روی گلبرگ‌ها گذاشتم. گرمای آفتاب را به جان خریدم و چشمانم را بستم. گوش کردم، تمام وجود گوش شد و صداها را می‌بلعید. اما چه صدایی؟! صدای گنجشک‌هایی که روی شاخه‌های درخت لانه کرده بودند و برای فرزندانشان غذا می‌آوردند. صدای رقص شاخه‌های درخت با نوازش باد، صدای پرواز مقتدرانه عقاب بر فراز آسمان‌ها، صدای پچ‌پچ پرندگان مهاجر در همهمه باد، و بی‌نهایت صدای زیبای دیگر. از آن دورتر صدای جوش و خروش رودخانه را می‌شنیدم. بلند شدم و به طرفش حرکت کردم. گل‌ها برایم دستی تکان دادند و زاغی که روی درخت نشسته بود تعظیمی کرد. رد صدا را گرفتم تا دوباره به رود خروشان رسیدم. در اینجا هیچ صدای دیگری جز همهمه قطرات آب شنیده نمی‌شد. دستانم را داخل رود بردم. تمام سلول‌های بدنم خنک شد. آبی به صورتم زدم و کنار رود دراز کشیدم. چقدر آزاد و رها بودم و چه احساس خوشایندی داشتم. انگار روح من متعلق به بدنم نیست و به هر دری می‌زد که از آن بیرون بپرد و پرواز کند. بلند شدم و دویدم و دویدم تا به انتهای دشت رسیدم. خورشید در حال غروب کردن بود. و کوه‌ها آرام آرام خورشید درخشان را پشت خود پنهان می‌کردند. دلم برای اینهمه زیبایی و شکوه تنگ می‌شود. دلم برای این حس آزادی و رهایی، برای همه موجودات این طبیعت و برای شنیدن صداهای زیبای طبیعت تنگ می‌شود. به خودم قول دادم این بار زودتر به اینجا بیایم و با درختان و پرندگان دیداری تازه کنم. پس از این مادر مهربان خواستم تا برای من و همه هم‌نوعان من دعا کند و زیبایی خود را بی‌دریغ به ما عرضه کند تاج یادت نره 🦋🦋⚘

امیرعلی

ریاضی دهم

به نام ایزد دانا به نام همان که افرید ان سخره های بلند و خلق کرد دره های عمیق را چونان صفایی داده به چشمه زلال و پاکش که به روح ماجراجوی بشر لذتی میدهد که صبر پیشه کند و از جست و جوی بی هدف خود را بازدارد باران باران همان قطره های ریز و سرد اسمان است که می گرید و برسر ما فرود می ایند فصل پاییز خلاصه ای از غم هاست حس شاعرانه در فراز تپه ها و کوه های بلند می توان برف های ان دانه های نرم و مرطوب را دید این دانه ها روزی در ایام کودکی روح مارا نوازش میکرد و هیجان گرد کردن انها زندگی مارا پر از خلع های خالی کرده

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت