بهشت زیر پای پدران نیست. اما بی ریانه برایمان زحمت میکشند. تمام طول روز کار میکند و سختیهای زندگی را تنهایی بـه دوش میکشد تنها برای یک لبخند مـا. بهشت زیرپای پدران نیست بلکه در دستان آنها اسـت. همان دستان پینه بسته ایی کـه کار میکنند تا مـا با اشاره اي هر وسیله ایی کـه دلمان میـــخواهد بخریم.
بهشت در نگاه پدر اسـت همان نگاه خسته ایی کـه ازآن ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی می بارد، هم چون ابر از وجودش می کاهد و هم چون بارانی بر سرمان می بارد تا مثل بذری از دل خاک جوانه بزنیم و رشد کنیم ولی همان گونه مانند ابری بالای سرمان میماند و از دور حواسش هر لحظه بـه مـا اسـت.