کلمه | دانستن | شناختن | بردن | ونواختن | |-------|-----------|-------|-----------| | بن ماضی | دانسته بود | شناخته بود | برده بود | ونواخته بود | | بن مضارع | دانسته است | شناخته است | میبرد | ونواخته است | | ماضی ساده | دانست | شناخت | برد | ونواخت | | ماضی فعل 'فشاندن' | فشانید | - | فشانده بود | - | | ماضی فعل 'نگریستن' | نگریست | - | نگریسته بود | - | | ماضی فعل 'آموختن' | آموخت | - | آموخته بود | - | | مضارع مستمر | دارد دانست | دارد شناخت | دارد میبرد | دارد ونواخت | | ماضی بعید | دانسته بوده بود | شناخته بوده بود | برده بوده بود | ون