تاج بده لطفا
مادر در حال پختن غذا برای شام بود، که تلفن خانه شروع به زنگ زدن کرد. او گوشی را برداشت و به آشپزخانه رفت و در حالی که سیب زمینی ها را خرد می کرد شروع به حرف زدن با تلفن کرد.
او پیاز رنده شده را روی گاز گذاشته بود تا سرخ شود و همین طور هم زمان که با تلفن حرف می زد آرام آرام سیب زمینی ها را هم خرد می کرد و می شست، پس از مدتی بوی سوختگی بلند شد مادر را صدا کردم و گفتم از آشپزخانه بوی سوختگی می آید او هول شد و انگشتش را با چاقو برید و در حالی که انگشتش را گرفته بود تا خون ریزی نکند تلفن را روی زمین گذاشت و سریع اجاق گاز را خاموش کرد.بوی سوختگی پیاز در خانه پیچیده بود، انگشت مادر را چاقو بریده بود و تلفن هم هنوز روی زمین بود. مادر پس از مکث کوتاهی گفت: “چه شیر تو شیری شد” باید همه ی کارها را دوباره انجام بدهم.
او این بار کارها را به ترتیب انجام داد. اول سیب زمینی ها را خرد کرد، سپس پیازها را دوباره سرخ کرد و بعد از این که آشپزی اش تمام شد به خاله که چند دقیقه پیش با او تلفنی صحبت می کرد زنگ زد و از او خداحافظی کرد و توضیح داد که چه اتفاقی افتاده است.
با این اتفاق تلخ و خنده دار و جمله ای که مادر گفت من کاملا متوجه معنی و مفهوم ضرب المثل شیر تو شیر شدم و پس از آن سعی کردم کارها را با هم انجام ندهم و برای هر کاری برنامه ریزی داشته باشم و آن را در زمان خودش انجام دهم.
با برنامه ریزی و طبق آن عمل کردن تمام کارها به خوبی و با نظم و ترتیب پیش می رود و نیازی نیست یک کار را چند باره انجام دهیم.
برداشت: انجام دادن کارها به صورت هم زمان باعث می شود هیچ کاری به درستی انجام نشود.