گران قیمت ترین عطر دنیا راهم که داشته باشی بعد از چندی می پرد...درست بر عکس عطر وجودش...
قوی ترین مرد جهان هم که باشی گاهی دلت لالایی های شبانه اش را می خواهد...
گاهی دل مردانه ات همانقدر کودک می شود که بروی ناخنک بزنی به غذاهای لذیذش...
گاهی دلت می خواهد سر بگذاری برو پای فرشته زندگیت واو آرام آرام دست میان موهایت بکشد...
مادر من...فرشته زمینی من...
کدام کلمه ها جرات وصف تو را دارند؟کدام زبان در براب تو قدرت تکلم دارند؟کدام مقام والا با تو برابری میکند؟
من می دانم؟هیچ کس و هیچ چیز...
مادرم ... می دانم هر چند که من بد باشم و بد کنم تو می بخشی ودرحقم دعا می کنی واشک هایت را برای من در بارگاه ملکوتی خدای عزوجل جاری میکنی...
مادرم هیچ گاه نگاهت را از من مگیر که جان ونفسم به نگاه تو متصل است...
مادرم تا ابد وابدیت دوستت دارم...مادرم تو همان فرشته ای هستی که بهشت را برای در آغوش گرفت من زیر پایت گذاشتی...
تا جان در نفس دارم جانم را فرش راهت میکنم...