خیلی واسه خلاصه این زحمت کشیدم معرکه ندی گزارشت میکنم تقریبا ۴۰ دقیقه براش وقت گذاشتم
داستان سفرنامه نویسی مجید به اصفهان با نگرانی و اشتیاق فراوان آغاز میشود. او شب قبل از سفر، اطلاعات جغرافیایی اصفهان را مرور می.کند سفر با اکبر آقا و کارگرانش در تعمیرگاهی آغاز شده و مجید ناچار به نوشتن سفرنامه ای بر اساس اطلاعات محدود و گفتگوهای کوتاه با کارگران میشود هر بار که از ویژگی های اصفهان می پرسد، پاسخ های طنزآمیز و ناکافی دریافت میکند
مجید در طول سفر مشاهدات محدود خود را در تعمیرگاه و از روی کامیون ثبت می کند و با تصور و تخیل اطلاعات کتاب جغرافیای خود را به نگارش در می آورد ناهار در قهوه خانه و مشاهده سیب زمینی ،بزرگ به او الهام میدهد تا در مورد رونق کشاورزی اصفهان بنویسد
از روی کامیون مجید سعی در مشاهده آثار تاریخی دارد، اما درختان بلند و کلاغی که جلوی دید او را میگیرد، موجب طنز
می شود اکبر آقا از تلاش مجید برای نوشتن در گرما تعجب میکند و او را به پایین میفرستد
در اصفهان به دلیل بسته بودن ،تعمیرگاه مجید فرصت کمی برای بازدید از آثار تاریخی پیدا میکند نهایتاً او سفرنامه ای طنزآمیز و طعنه آمیز می نویسد که نارساییها و محدودیتهای سفر خود را به نمایش میگذارد به طوری که عیب آثار تاریخی را در پایین بودن ارتفاعشان میداند و پیشنهاداتی طنزآمیز برای بهبود مشاهده آنها ارائه میدهد
در نهایت سفرنامه مجید چاپ نمیشود اما او به عنوان 'مجید اصفهانی' معروف میشود و داستان سفر خود را در مدرسه تعریف می کند