جواب معرکه
مقدمه : موش، حیوانی که شاید بعضی از ما از ان بترسیم که خود من یکی از انها هستم.
بدنه : روی مبل نشسته بودم که خش خشی حس کردم. سرم را بالا اوردم ولی چیزی ندیدم، پس بیخیال شدم و مشغول کارم شدم. اما چند لحظه بعد باز همان صدا را شنیدم با این تفاوت مه این سری موش بزرگ قهوه ای رنگق را دیدم که دارد وارد خانه میشود.
پا به فرار گذاشتم و تا می توانستم جیغ زدم و از طرفی هم ازچشمان گشاد شده ی از فرط تعجبِ موش خنده ام گرفته بود گویی نمی داند چرا این قدر داد و فریاد راه انداخته ام.
اما کنجکاو شدم ببینم چه میکند پس نشستم و اماده باش بودم ک اگر نزدیک شد بتوانم زود در بروم اما اون نگاهی به سمت چپ کرد و سپس سمت راست و در انتها کمی به جلو امد و به سمت اشپزخانه دوید و پشت یخچال قایم شد و من هرچه دنبال او و یا ردی از او گشتم پیدا نکردم و ان روز این گونه بود که در دفتر حاطراتم ثبت شد
نتیجه گیری: پس بهتر است ترس هایمان را رفع منیم و با انها کنار بیاییم چون ممکن است روزی با انها روبرو شویم و مثل خر در گل فرو برویم.
تاج