پیرمرد و دستمال انگور و بادام
پیرمرد می خواست به باغ انگورش سرکشی کند .اما راه طولانی تا باغ و هوای گرم اجازه پیاده رفتن را به او نمی داد . ناچار برای رفتن باید مرکبی تهیه می نمود و سی یاره می رفت . به سراغ یکی از آشنایان رفت و مرکبی از وی به عاریت گرفت . سوار بر مرکب شد و به سوی باغ رهسپار گردید . دیری نگذشت که به باغ رسید .بعد ازمدتی گشتن و سرکشی کردن از بوته های انگور و درختان باغ ، دستمال خویش را پر از انگورهای نوبر و بادام های تازه کرد .سپس به سوی مرکب آمد اما وقتی خواست سوار مرکب شود، لحظه ای با خود فکر کرد و از سوار شدن منصرف گردید .
دستمال را به دست گرفت و پیاده در پی مرکب روان شدخودارزیابی درس آزاد
1- چرا پیرمرد موقع برگشتن از باغ سوار مرکب نشد ؟
2- چرا فرزندان آقا سید محمد مورد احترام مردم شال هستند ؟
3- جمله ی « باید مرکبی تهیه می نمود و سی یاره می رفت » یعنی چه ؟
گفت و گو
1- درمورد خدمات شهید آقاحسین در شهرشال گفت و گو کنید .
2- در مورد مکان و زمان و مدت تبعید آیت ا.. سیدعلی موسوی شالی با مقام معظم رهبری گفت و گو کنید ؟
3- در مورد ویژگیهای بارز شخصیتی آیت ا.. سیدحسن موسوی شالی گفت و گو کنید
حکایت
ﺳُﻮﻳﺪ بن غفله ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻴﻌﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ، ﺭﻭﺯﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻴﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺭﻭﻯ ﺣﺼﻴﺮ ﻛﻮﭼﻜﻰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺟﺰ ﺁﻥ ﺣﺼﻴﺮ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ.
ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ! ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎﺳﺖ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺟﺰ ﺣﺼﻴﺮ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺯ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻢ. ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﭘﺴﺮ ﻏﻔﻠﻪ! ﺁﺩﻡ ﻋﺎﻗﻞ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻘﻞ ﻣﻜﺎﻥ ﻛﻨﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺟﻤﻊ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﻣﺎ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺭﺍﺣﺘﻰ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻯ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﻛﻮﭺ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ.
معرکه یادت نره 💔