مقدمه: هر کسی در این زندگی در انتظار کسی یا چیزی است. گاهی این انتظارها شیرین است و گاهی تلخ است. مهم آن است چگونه این انتظار ها را تصور کنیم و آن ها را پشت سر بگذاریم.
تنه انشاء: گاهی مادری چشم انتظار به دنیا آمدن کودک در راه اش است و یا گاهی دیگر مادری چشم انتظار آزادی فرزندش از زندان یا خوب شدنش از بستر بیماری است، انتظارها سرگذشت آدمی را رقم می زنند، اگر صبر پیشه کنی، سختی ها را پشت سر می گذاری و اگر عجولانه تنها به فکر رفتن و نماندن باشی تنها زندگی را برای خود سخت تر می کنی و پل های پشت سرت را آوار می کنی، اما گاهی انتظارها آنقدر نفس گیرند که راه گلویت را می بندد و این صبرها تو را به زانو می زنند اما قطعا پایان شب سیه سفید است و به دنبال هر سختی، آسانی ها کمین کرده اند.
ر این انتظارها ما رشد می کنیم و مسیر درست زندگی را می آموزیم. مانند کودکی که در انتظار بزرگ شدن است و این بزرگ شدن تاوانش سختی هاست و هر روزش در حال پیمودن و گذراندن مراحلی است که ناگزیر است آن ها را با انتظار پشت سر گذارد. انتظار می کشد مدرسه برود. انتظار می کشد کنکور را پشت سر بگذارد، انتظار می کشد ازدواج کند،