aram mir

نگارش نهم. درس 5 نگارش نهم

انشا درباره زنگ انشا برام بفرستیدددددد💟💟💟💟💟💟

جواب ها

hossein seraj

نگارش نهم

صفحه اصلي > کودک و نوجوان > نوجوانان > داستان > داستانک تاریخ : شنبه 1388/12/08 زنگ انشاء  با صدای زنگ مدرسه، بچه‏ها به سرعت صف کشیدند و مثل همیشه مرتب و منظم وارد کلاس‏هایشان شدند. کلاس چهارم از همه کلاس‏ها شلوغ‏تر بود. بعضی‏ها به خاطر موضوع کوچکی با هم بگومگو می‏کردند و مبصر کلاس آنها را راهنمایی می‏کرد. چند نفری هم در مورد انشاء صحبت می‏کردند تا اینکه مبصر از پنجره متوجه آمدن معلم شد و بچه‏ها را ساکت کرد. با ورود معلم به کلاس، همه به احترام او از جا برخاستند و با «بفرمایید» آقای معلم، روی نیمکت‏ها جا به جا شدند. معلم با خونسردی روی صندلی نشست و در حالی که عینکش را برمی‏داشت گفت: «خوب بچه‏ها، ان‏شاء‏الله که همه انشا نوشته‏اید.» بچه‏ها با صدای بلند گفتند: «بله» معلم دستمالی از جیب کتش بیرون آورد و در حالی که عینکش را پاک می‏کرد، گفت: «بسیار خوب. حالا طبق نوبت، از روی دفتر کلاس می‏خوانم تا بیایید و انشاهایتان را بخوانید. اول شما سلیمانی». سلیمانی یکی از شاگردانی بود که به درس توجه زیادی نداشت و فقط به فکر خوردن بود. او با شنیدن نامش، پای تخته سیاه رفت و شروع به خواندن انشا کرد.

سوالات مشابه درس 5 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام