چیزهایی که من در راه مدرسه میبینم معمولا چیز چیزهاییست جالب البته نه از نوع خوبش بلکه ار مسخرگی جالب است.
اول از همه وقتی نام مدرسه ام می آید یاد خانه ها خرابه و آثار باستانی و آدم های ناجورتر مطهری می افتم البته منظورم از مطهری همان اطراف مدرسه یعنی محله ساعریسازان است.
من از دیدن خانه های خرابه ای که می توان آن هارا آثار باستانی نامید خنده ام می گیرد برای همین است که می گوییم چیزهای جالبی میبینم. داخل مدرسه ام بهتر از محله اش نیست خیاطی دارد بسیار کوچک و ناظمی بد اخلاق که بر سختی تحمل درس هارا می افزاید.کلا مدرسه و راه مدرسه هیچکدام اوضاع ردیفی نداشتند.در آخر به خوبی های مدرسه فکر کنیم مثل سحر خیز شدن که با این همه بدی مدرسه ما را به بهترین مدرسه تبدیل می کند.